سالکان طريقت، براي رسيدن به مقصود نهايي که همان برطرفشدن تعينات بشري است، بايد مراحل مختلف سير و سلوک را با موفقيت طي نمايند. براي طي اين مراحل پرخطر، مقدمات و شروطي لازم است كه عين القضاه به آنها اشاره كرده است و مهمترين آنها عبارت است از: شک، درد طلب، سرمايه عشق، وجود پير و.... وي که با شوقي وافر به ارشاد و هدايت مريدان نيز ميپردازد، به سالکان طريق توصيه ميکند: همه وجود خود را به پير و شيخ خود تسليم نمايند و بدانند که هيچ عملي بدون اطاعت محض از پير، ارجي ندارد. همچنين او، مصاحبت با اهل ذوق و خدمت به آنان را در تصفيه باطن، بسيار موثر ميداند و بر اهميت و تاثير ورد، دعا و ذکر مريدان تاکيد ميورزد. وي، مرگ اختياري را که در حکم زايش از خود و ديدن خدا و جهان باقي است، از شروط لازم ميشمارد. قاضي همدان، علاوه بر اين شروط، معتقد است که سالک طريقت بايد راههاي هفتاد و سه ملت را يکي بيند و خدا را در دنيا و يا در آخرت طلب نکند، بلکه ضمن برطرفکردن خودپرستي، او را در اندرون خود، جستجو نمايد، چه راه طالب اندروني است، نه بيروني.
قسمتی از مقدمه کتاب به این شرح است:"سالک از راه ارادت بیرون آمده و دست طلب به دامن عنایت پیر میزند و اگر دل قوی دارد و تحمل و ثبات در راه داشته باشد و از باطن خضر راه استمداد بطلبد یقینا مخالفتهای نفس غدار مدارا کرده و دشمنی های آن به موافقت در خواهد آمد از همین روی طلب از مهمترین مطالبی است که در آغاز راه سالک با آن مواجه بوده چرا که این مرحله بس بزرگ و سرنوشت ساز میباشد." کتاب طلب اولین وادی سلوک نوشته حسین حیدرخانی مشتاقعلی در سال 1370 توسط انتشارات مروی منتشر شده است.
انتخاب پير، براي پيمودن طريق معرفت و دستيابي به اسرار الهي، از مسايل اساسي در عرفان و صوفيه به حساب ميآيد. از نظر اهل صوفيه سير و سلوک در مسير پرفراز و نشيب بدون بهرهگيري از وجود پيري که خود به مرحله کمال در طريقت رسيده، امکانپذير نيست. در مقاله سعي شده است به بررسي موضوع پير از ديد عارفان، حافظ شيرازي و گوميليوف شاعر روس که متاثر از تصوف شرقي است و همچنين به دلايل تاثيرپذيري گوميليوف از حافظ شيرازي در پذيرش پير پرداخته شود. شمسالدين محمد حافظ شيرازي وجود پير را براي حل معضلات اسرار آفرينش و تهذيب نفس و همچنين رسيدن به معرفت حق تعالي ضروري ميداند، گرچه پير خاصي را در اشعار خود معرفي نميکند. گوميليوف براي خلق نمايشنامه منظوم «فرزند خدا» از موتيوهاي شرقي کمک گرفته است و تحت تاثير تعاليم تصوف اسلامي و نيز انديشههاي حافظ، به موضوع پير و اهميت آن براي رسيدن به کمال پرداخته است. با بررسي نمايشنامه «فرزند خدا»، به اين مطلب پي ميبريم که گوميليوف درباره پير نقطه نظرات مشابهي با اهل تصوف و حافظ دارد. پير گوميليوف صاحب «حکمت» و عالم به «اسرار هفت آسمان و عناصر اربعه» از جانب خداوند، براي هدايت سالکان است.
موضوع اساسی در این مقاله فراهنجاری نحوی در دیوان شمس است که شگفتی و تنوعِ خاصّی به غزلهای وی میبخشد. نگارنده، پس از پرداختن به موضوعاتِ آشناییزدایی و برجستهسازی بهعنوان مباحث مقدّماتی، مقاله را با تأکید بر مشخّصههایی چون: تطبیق صفت با موصوف، عدم مطابقت نهاد با فاعل، ایجاد پرش ضمیر، گسترش دادنِ جزء اوّل فعل و نیز با طرح مؤلّفههایی نظیرِ قلبِ نحوی، مطابقه فاعلی، چینشِ واژگانی، استعمال هنریِ فعلهای مرکب بهعنوان عناصر نظمآفرین، بیان میکند که مولانا قصد دارد ضمن ایجادِ آشناییزدایی و درنگ هنری، خواننده را برای کشف مقاصد زیباشناسی انحرافات و سرپیچیهای نحوی خود که عبارت است از القاء مفهوم کثرت و تنوّع و گریز از محدودیّتها، ترغیب کند و نیز مخاطب را در رسیدن به شکل هنری خود از طریقِ توجّه به نقشِ عناصر نظمآفرین راهنمایی نماید. نتیجه آنکه: تصرّفات و نوآوریهای نحویِ مولوی در دیوان شمس، که بهواسطه انعطافپذیریِ زبان فارسی و بهسببِ ضرورتِ وزنی، داشتنِ زبان حماسی، الهامگیری از زبان مردم، ناخودآگاهی و ... صورت میگیرد، از آنرو که توانسته صورتهای ذهنی مولوی را درست و کامل به مخاطب منتقل کند، زیبا، هنری و پذیرفتنی است.
عدول از قواعد زبان معيار، روشي است که همه شاعران براي آفرينش شعر از آن بهره ميگيرند. در شعر کلاسيک فارسي، فراهنجاري معنايي بيشتر براي القاي بار عاطفي ـ انساني، افزدون بر جنبه هنري و زيبايي شعر و نيز ابديت بخشيدن به آن صورت ميگيرد؛ از اينرو اين تمهيد خاص، جوهر اصلي شعر به شمار ميرود. مولوي از شاعران بزرگي است که براي تشخصدادن به شعر خود، ضمن استفاده از فراهنجاري معنايي، بسياري از آن نوع فراهنجاري را به طور ناآگاهانه در زمان خود ارائه ميدهد. اين مقاله بر آن است که به بررسي فراهنجاري معنايي در ديوان شمس بپردازد و نمونههاي برجستهاي از اين نوع فراهنجاري را نشان دهد. دستاورد تحقيق، از پرداختن مولانا به انواع فراهنجاري معنايي، نظير استعاره، تشخيص، تشبيه، نماد، کنايه، پارادوکس و مجاز در ديوان شمس به صورت گسترده و برجسته حکايت دارد.