در روانشناسي نوين، «رنگ» يکي از معيارهاي سنجش شخصيت است. رنگها نوعي انرژي ارتعاشي و اصوات مرئياند كه در زندگي نقش مهمي دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نيز غير قابل انکار است. کاركرد اين پديده مهم، بر روان انسان تا آن جاست كه به خوانش جريان ذهني كمك ميكند. گرايش ذهني به رنگهاي مختلف، از مطلوبترين رنگ تا منفورترين آن، نشاندهنده بازتابهاي مختلف رواني است. به بيان ديگر، رنگ نمودي از وضعيت رواني و جسماني فرد است، زيرا هر رنگ، تاثير خاصي بر روح و جسم باقي ميگذارد و اين موضوع با توجه به پيشرفت دو دانش فيزيولوژي و روانشناسي به اثبات رسيده است. روانشناسي رنگ «ماكس لوشر»، بعد از آزمون معروف رورشاخ در زمينه شناخت شخصيت انسان از طريق لکههاي رنگين جوهر، نظريهاي جديد است. در اين روش، رنگها هر کدام با يك عدد مشخص ميشود و رنگهايي كه در اولويت قرار ميگيرد و يا طرد ميشود، هر کدام به نوعي، بيانگر احساسات و انديشههاي خاص فرد خواهد بود. در حقيقت، اين انتخاب خاص ناشي از طبيعت شخص و تجربياتي است كه وي آگاهانه يا ناآگاهانه نسبت به شرايط زندگي خود داشته است. به عبارت بهتر، گزينش واژگان و توجه به رنگهاي ويژه، بيانگر شخصيت و تصويري از خلق و خوي هر فرد است. فروغ فرخزاد، از جمله شاعراني است که در شعر خود بارها واژه رنگ و طيفهاي مختلف رنگي را به کار برده است، اما کاربرد فراوان رنگ سياه، از رويکردهاي خاص اين شاعر معاصر است. در اين پژوهش، با بهرهگيري از نظريه روانشناسي رنگ ماكس لوشر رنگهاي به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد تحليل ميشود و با روشي علمي و کاربردي، تصويري دقيق و منطقي از انديشهها و نگرشهاي شاعر ارايه ميگردد.
پیدایش، رشد، اعتلا و زوال جنبش های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران در کنار تحولات و رخدادهای متعدد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جابجایی قدرت ها و نخبگان حکومتی و تغییرات گسترده در عرصه اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران، به دلیل اهمیت و تأثیرات شگرف و متنوع آن، سبب گشته است تا از سوی پژوهشگران، مورخان و تحلیل گران حوادث اجتماعی و نخبگان سیاسی مورد تجزیه و تحلیل و نقادی و تقریر و تبیین قرار گیرد. تنوع و کثرت نگاه ها و اختلافات در نگاشته های تاریخی این دوره باعث پیچیدگی و سختی فهم و درک درست محققان و اندیشه گران این عرصه در تشخیص سره از ناسره و کشف درست حقایق تاریخی گردیده است. تاريخ نگاري و نوع نگاه مورخان به پديده هاي تاريخي از منظر ملي گرايي و شرح و بسط اين رويدادها و حوادث گذشته و حال بر آن اساس، مقوله اي است که در کنار ساير رويکردهاي اين جريان از جمله نمودهاي ادبي، جلوه ويژه و متفاوتي از نوع رسمي و مرسوم خود در جامعه ايراني داشته است. بررسي تاثيرات اين جريان فکري و فرهنگي در حوزه فرهنگ، خاصه تاثيراتي که تاريخ نگاري و تاريخ نگاران از آن گرفتند و تبعات و پيامدهاي آن در ساير بخش هاي اين حوزه، در تاريخ معاصر ايران، موضوع دامنه دار و چالش برانگيزي بوده که کم تر به حد کفايت مورد پژوهش و توجه محققان واقع شده است. پژوهش حاضر به بررسي ويژگي هاي اين جريان در تاريخ نگاري معاصر ايران مي پردازد و تاثيرات و تاثرات حاصل از رويکرد متفاوت اين تاريخ نگاري و مورخان و مولفان آن را از حيث شيوه هاي متفاوت نگرشي و نگارشي پي مي گيرد.
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
دانشگاه تربیت معلم سبزوار به مناسبت چهل و اندی سال کوشش های علمی و اندیشه ورزی استاد دکتر سیدمحمد علوی مقدم همایش نکوداشتی با هدف ارج نهادن به خرد، اندیشه و دل آگاهی در 13 اردیبهشت 1380 برگزار کرد و کیمیای سخن مجموعه مقالاتی است که به همین مناسبت در سه بخش "یادها، خاطره ها و باورها" ، "زبان، ادبیات و نقد ادبی" و "علوم قرآنی، علوم بلاغی و معرفت شناسی" در برابر دیدگان اهل اندیشه، خردمندی و فرهیختگی قرار می گیرد
در پژوهشهای پیشین، کاوش درباره مضمون عیاری و آموزههای جوانمردی و جریانها و شاخههای این آیین اجتماعی ـ سیاسی عموماً بر اثر غلبه گرایش و نگاه نخبهگرای محققان و محوریت و جایگاه ویژه قرآن کریم و متون دینی، بیشتر معطوف به متون عرفانی منثور و گاه منظوم بوده است. روشنگری و بازنمایی ارتباط تنگاتنگ و کهن عیاری و جوانمردی با متون حماسی و نمایاندن آموزههای تعلیمی ـ القایی این جمعیت اخلاقی میتواند گامی نو و جهتساز باشد تا خاستگاه اولیه و ایرانی عیاری را آشکار سازد و برخی برداشتهای نادرست موجود را نیز در این مورد اصلاح نماید. با این چشمانداز نوشتار حاضر کوشیده است نخست مبانی نظری تحقیق را در چهار محور روایتهای حماسی منثور، ادبیات تعلیمی و چیستی و زیرشاخههای آن، پیشینه تاریخی و فراز و فرودهای جوانمردی و عیاری معرفی کند و سپس با رویکرد تطبیقی موردی و گونهشناختی، به تحلیل و توصیف آموزههای تعلیمی ـ القایی عیاران و جوانمردان در دو حماسه منثور سمک عیار و داراب نامه بپردازد. دست آوردهای جستار حاضر، ناگفتهها و ابعادی را آشکار میسازد که پیشتر بدانها توجهی نشده است.