حکايت از قالبهاي داستاني است که پديدآورنده آن، براي بيان تجربه خود از جهان بيرون، ارتباط تاثيرگذار و بيان انديشه از آن بهره ميگيرد. يکي از انواع حکايتها، حکايتهاي صوفيانه است؛ حکايتهايي که بيش از هر چيز، ظرف بيان اصول انساني بوده و با خلق متن، انديشه را از حالت بالقوه به فعل درآوردهاند. بنابراين با توجه به اين موضوع، تحول از اساسيترين دغدغههاي حکايتهاي صوفيانه است که ابتدا در شخصيتها به عنوان پايههاي حکايت، سپس در مخاطبان آن صورت ميگيرد. بسياري از منتقدان ادبي، شخصيتهاي حکايت و از جمله حکايتهاي صوفيان را شخصيتهايي ايستا و کم تغيير معرفي نمودهاند. در اين جستار، حکايتهاي صوفيانه با تکيه بر خوانش آزاد (خواننده محور و متن محور) و از ديدگاه تحول بررسي شد. اين بررسيها بيانگر دو گونه از تحول است: روايت تحول (تحول در بينش و رفتار شخصيتهاي حکايت) و خلق تحول (تاثير حکايت بر انديشه مخاطبان و تحول در بينش خوانندگان)، که تمامي عناصر حکايت و بيش از همه عنصر گفتگو در فرآهم آوردن زمينه اين تحول نقش داشتهاند.
گئورگی پلخانف ؛ نظریهپرداز مارکسیست روس، بنیانگذار جنبش مارکسیستی در روسیه و برای سالهای متمادی، نماینده و مدافع اصلی آن بود. او همچنین از بنیانگذاران حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بود و بعد از انشعاب در حزب، او به مِنشویکها (حزب اقلیت) پیوست، اما همواره سعی در ایجاد اتحاد بین دو حزب داشت. پلخانف معتقد بود که جوامع بشری به ویژه جامعه روسیه برای پیاده کردن موفقیتآمیز مارکسیسم هنوز «نارس» بوده و سرمایهداری باید ابتدا رشد کند تا سوسیالیسم ممکن گردد و از همین رو با دولت شوروی مخالف بود. مهمترین آثار او عبارتند از: «آنارشیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ از نگاه یکتاشناسان»، «تاریخ ماتریالیسم»، «حقایق منطقی»، «اهمیت مطالعه تاریخ از نظر تحولات اندیشه»، «نقش فرد در تطور تاریخ» و آخرین تالیف او «مسائل اساسی مارکسیسم».
بنیانگذاران نقد ادبی در تقسیمبندیهای خود خوزههای مختلفی را برای بررسی یک اثر ادبی در نظر گرفتهاند از قبیل نقد اسطورهای، روانشناختی، زیباشناختی، ساختارگرا، صورتگرا، و ... در برخورد با رمان آزاده خانم ضمن توجه به فرایند شکلگیری اثر خود را مقید به شیوههای مرسوم در نقد ادبی نکردم. از این رو شاید بتوان نوع نگاه من به این اثر را نگاهی حسی نامید. چون این رویکرد خود را به شیوهای نزدیک میکند که در ادبیات نقادی نقد معطوف به خواننده (یا خواننده مسحور) نامیده میشود. زیرا نتوانستم خود را (به مثابه فاعل اندیشنده) از اثر جدا کرده و اثر را به عنوان سوژه اندیشیده شده در سوی دیگر یک تجربه زیباشناختی قرار دهم. و از طرفی از نظر دور نداشتم که برای بررسی اثری چون آزاده خانم با شیوههای فنی باید، حداقل به بخشی از تئوریهای بکار گرفته شده از طرف نویسنده در نگارش این رمان آگاه بود.
وجود هشت نظیره و پنج ترجمه از حُسن و دل، به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی و آلمانی، نشان دهنده توجه دیگر ملل به این منظومه عاشقانه صوفیانه فارسی و اهمیت آن است. پژوهشگران بسیاری به دنبال یافتن سرچشمههای تأثیرگذار بر خلق این اثر بودهاند و منابعی را نیز برشمردهاند، اما تا کنون به تقلید سیبک نیشابوری از منظومه خسرو و شیرین نظامی؛ یعنی مهمترین سرچشمه این اثر پی نبردهاند. پنهان ماندن شباهتهای این دو منظومه، به سبب درآمیختن خلّاقانه قصه رمزی صوفیانه، افسانه عامیانه و داستان عاشقانه، با تغییر نام شخصیتهای داستانی به مفاهیم انتزاعی است که در متن «حُسن و دل»، دولایه معنای اولیه و معنای تأویلی را پدید آورده است. حاصل این آمیزش، آفرینش خوانشی صوفیانه و تأویلی از خسرو و شیرین به نام حُسن و دل گردیده که در سطح معنای اولیه خود، داستانی عاشقانه است و شباهتهای بسیاری با «خسرو و شیرین» نظامی دارد. در سطح تأویلی نیز منظومهای عرفانی است که شرح سلوک و دستیابی به معرفت و جاودانگی را روایت میکند. موضوع این پژوهش بررسی شباهتهای خسرو و شیرین و «حُسن و دل» با مقایسه متن دو منظومه به شیوه متن پژوهی است. یافتهها نشان میدهند که عشق دو دلداه موضوع مشترک دو منظومه است. ساختار و فصلبندی دو منظومه شباهتهای بسیاری دارند. در طرح دو منظومه علل و انگیزههای مشابه در رخداد حوادث دیده میشود. همچنین بیش از نیمی از شخصیتهای دو منظومه، نظیر هم و دارای ویژگیهای شخصیتی مشترک هستند. حوادث مشابه در دو منظومه، بسیار چشمگیراست. بسیاری از مکانها نیز نظیر یکدیگرند. در محتوی گفتگوها هم، شباهتهای بسیاری دیده میشود. یافتههای این پژوهش نشان میدهد، مهمترین سرچشمه حسن و دل خسرو و شیرین است و سیبک نیشابوری، در سرودن داستان عاشقانه از جمله مقلدان نظامی به شمار میرود.
شعر نو حماسي از جمله جريانهاي عمده شعر معاصر است که ويژگيهاي حماسي آن متناسب با شرايط تاريخي دگرگون شده است. احمد شاملو درخشانترين چهره اين جريان است که ويژگيهاي حماسي شعرش چشمگيرتر از ديگر شاعران معاصر است. در اين پژوهش براي توصيف دگرگوني حماسه، متناسب با نيازهاي بياني تازه، ويژگيهاي حماسي شعر شاملو به عنوان نمونهاي از حماسه نو، به دو دسته تقسيم شده است: ويژگيهاي محتوايي (بينش آرماني، نگرش اومانيستي، عاطفه جمعي، شکلروايي، اسطورهپردازي، عنصر پهلواني، درونمايه جدال خير و شر) و ويژگيهاي زباني (گزينش واژگان و ترکيبات متناسب با درونمايه حماسي، کهنگي ترکيبات و ساختارهاي نحوي، تصاوير اسطورهاي، تصاوير جنگ افزارها، فضاسازيهاي حماسي، ايجاز، اغراق، تضاد، تناسب، موسيقي با شکوه حماسي). در اين بررسي به اين نتيجه رسيدهايم که شاملو با حفظ ماهيت خاص شعر خود، شعر حماسي سروده و ويژگيهاي شعر حماسي او ميتوانند شاخصههاي مهمي در شناخت شعر نو حماسي باشند.