روايت و روايتپردازي جدا از پيشينه کهن آن، در دهههاي اخير با نظريههاي کساني مانند ژنت، تودوروف و بارت قلمروهاي جديدي را در تحليل متون گشوده است. ژنت معتقد است نسبت ميان زمان متن و زمان داستان وضعيتهاي گونه گوني را فراهم ميآورد که بسامد مکرر يکي از زيرشاخههاي آن است. بسامد مکرر نقل چندين باره حادثهاي است که يک بار اتفاق افتاده است. زادن زال، طرد از سوي پدر و پرورش يافتن نزد سيمرغ پس از روايت فردوسي نه بار ديگر از زبان سام، زال و اسفنديار تکرار ميشود اما به شکلها و نيات مختلف. اين موضوع بر پايه زمان روايت تحليل شده، در کنار آن، جهت تبيين دقيقتر، مباحثي نظير سطوحروايي و موثق يا ناموثقبودن راوي نيز طرح و بررسي شده است. فردوسي به عنوان راوي تاريخي در روايت گذشته نگر خود به شکلهاي مختلف مداخله ميکند. سپس راوياني که خود شخصيتهاي روايت هستند، آن روايت را با حذف يا اضافههايي هدفمند تکرار ميکنند که در اين ميان جدا از روايت سام و زال، روايت اسفنديار تفاوتي بنيادي با بقيه دارد.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
شعر کلاسیک و شعر جدید خلتهای متفاوتی دارد. تربیت سنتی، در معنا کردن شعر، اثر را قطعه قطعه مینمایاند اما شعر امروز به صورت سطرهای گسسته، کمتر تن به معناشدن میدهد که این موضوع خود چالشهایی را فراهم میاورد. طبیعت نوگرایی، فرا روی از هنجارهای معهود و نیز تردید را در نهاد خود دارد. و حوزههای رسمی مدرسه ای که بر پایه یافتههای کهن و تثبیت شده، شکل گرفته است بر یافتهها و بافتههای ازلی خود ایستادگی میکند. عدم تبیین بنیانهای زیباشناختی، کارکردهای زبانی در هر دوره و شیوههای تحلیل، دامنه این تنش را فراختر میکند. کتابهای درسی شعر معاصر نیز همچنان با ذهنیت تذکرهنویسی سنتی به معرفی زندگینامهای شاعران معاصر میپردازند و مخاطب سرانجام با انبوهی نام مواجه است بیهیچ تحلیل و شناخت فراز و فرودهای سبکی، زبانی و .... .
رنگ از ديرباز، همواره به گونههاي مختلف، روان، باور و درون آدمي را باز تابيده است. از طريق شناخت رنگها و چگونگي كاربرد آنها در آثار هنري، ميتوان گوشههايي از شخصيت هنرمند را باز شناخت. در سرودههاي شاعران ايراني، رنگ جلوههاي گوناگون دارد و در شعر كساني چون سهراب سپهري كه شعر و نقاشي را در كنار هم تجربه كردهاند؛ اين عنصر، بيشتر ما را به بررسي فرا ميخواند. در اين مقاله، كاركرد رنگها در «هشت كتاب» سپهري، به ترتيب زمان سرايش، به طور كامل بررسي شده است. اين بررسي نشان ميدهد كه سير ذهني شاعر در شور و احساسات رمانتيك و سطحي، كمكم به سوي نوعي عرفان دروني، گرايش پيدا كرده است.