فردوسی سخنور و پیام آور آزادی، روی هم رفته نه ذوق و روحی فراخور دربار فرمانروایان وقت خود داشت، و نه شاعری فرمایشی و حرفهای بود. او به هیچ درباری وابسته نبود. این شاعر ملی، پدیدآورنده هسته مرکزی و اساسی داستانها و بنیانگذار کاخ ملی نظم و گفتارهای فلسفی است. تفاوت فردوسی با دیگر شاعران در اشاعه فروغ روح بخش ملی در چارچوب اصول سنتها و آیینهای موروثی است و شاهنامه به راستی آن شاهکاری است که سراینده آن بسیاری از گفتارها را با روشی نغز و بسی پر مغز، آمیخته با بسیاری مباحث ژرف دیگر، چون روش کشورداری، و شیوه رزماوری، آزادگی، آزادمردی، ایران دوستی، ایرانشناسی، پندارهای فلسفی، عرفانی، اندیشههای ژرف و شگرف، چگونگی راه و روش زندگانی پرداخته است. برای پیبردن به فرهنگ و دانش و سرچشمههای سرشار اندیشه و احساسات و چگونگی گرایشهای روانی مردم ایران زمین، میبایست به پژوهش در شاهنامه فردوسی پرداخت، در این مقاله به بحث و بررسی روابط ایران و سرزمین هند پرداخته شده است و به پژوهش نو در بررسی واژههای هندی که فردوسی پاکزاد نیز از آن بیبهره نمانده است، پرداخته خواهد شد.
فردوسی سخن سرای شهیر ایران، نخستین بار داستان ضحاک و کاوه آهنگر را با بیانی شیرین در شاهنامه به رشته نظم کشیده است. فردوسی تمام داستان را در هفتصد بیت خلاصه کرده و از این داستان به شیوه مخصوص خود در مسایل اجتماعی نتیجه گیری نموده است. فردوسی در داستان کاوه و ضحاک دقیقا تشریح میکند که نخست ضحاک برای رسیدن به مقام پادشاهی پدر خود را کشت و سپس در طی سالیان دراز به قتل و غارت و بیدادگری پرداخت و سرانجام چون مردم از مظالم او و اطرافیانش به ستوه آمده بودند به رهبری کاوه آهنکر قیام کرده حکومت جابرانه اش را سرنگون ساختند...
این کتاب نقدی است بر کتاب ضحاک ماردوش نوشته سعیدی سیرجانی، به ضمیمه کتاب اسطوره چیست از علی حصوری