شاعران سنتگرای معاصر که به پیروی از غزلسرایان قرن هفتم و هشتم و قصیده سرایان قرن چهارم و پنجم شعر میسرودند از آوردن الفاظ و تعبیرات عامیانه در شعر امتناع میکردند؛ اما شهریار از جمله شاعرانی است که در به کاربردن الفاظ و تعبیراتی که اجازه ورود به شعر را نداشتند بیپروایی کرده و آگاهانه تعبیرات کوچه و بازاری را وارد شعر خود و در این زمینه هنجارشکنی کرده است. نویسنده در مقاله حاضر الفاظ و تعبیرات عامیانه و کوچه و بازاری را در غزلیات شهریار بررسی کرده و چگونگی استفاده و کاربردهای گوناگون آن را در جایگاههای بخصوص شعری نشان داده است.
این کتاب نخستین فرهنگ زبانزدهای فارسی است. زبانزد به آن جمله یا عبارتی گفته میشود که در جریان گفتگو به صورت قالبی از سوی همه به کار میرود و بیانکننده موقعیت ویژه است. از این قبیل است عبارتهای سلام و احوالپرسی، تشکر، دعا، نفرین، اعتراض یا متلک و پاسخ آنها. آگاهی از زبانزدها در حقیقت بخشی از آداب معاشرت و اخلاق اجتماعی است و در ارتباطات اجتماعی به خواننده کمک میکند. کار مؤلف در این کتاب بر اساس زبانزدهای گفتاری رایج در تهران بوده است؛ یعنی زبانزدها را به زبان گفتار تهرانی ضبط، با حروف آوایی ترانویسی کرده و سپس به زبان نوشتاری شرح داده است. این شرح اغلب شامل کاربرد زبانزد، شرح معنی آن و بیشتر با شاهدی همراه است.
شهریار تنها یک شاعر نبود. مطالعات و تأملات عمیقش در برخی از زمینهها بهقدری وسیع بود که صلابت اندیشه یک محقق یا یک حکیم دانشمند که به تأیید نظر حل معما میکرد، در ورای کلامش مشاهده میشد. از جمله این زمینهها، بررسی مدام در شخصیت و زندگی و دیوان جاودان شاعر ایران، حافظ بود. در این کتاب بررسی 111 غزل حافظ از دیدگاه شهریار آورده شده است. البته گفتنی است که ممکن است کل غزل بررسی شده باشد یا اینکه از هر غزل چند بیت. اصولا شیوه استاد این نبوده که بیتی را معنی ظاهری کنند، برای هر بیتی مغزی قائل بود که سعی میکرد آن را بیان و مفهوم کند.
«نظریه عام کلیشهها» یکی از نگاههای صورتگرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارتشناسی و واژگانشناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبانشناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصههای عامیانه (1968) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثلها، چیستان، کنایات، قصهها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشهها را معرفی کرد. پرمیاکوف و برخی همنظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینشهای ادبی باید از عناصر کلیشهای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی بهاینگونه عبارات نداشتند، کوشیدند علت وجودی کلیشهها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشهها صرفاً عباراتی دستدوم، کهنه و پیشپا افتاده نیستند. پرمیاکوف از دیدگاه زبانشناسی، نظریه عام کلیشهها را ارائه میکند و حدود طرح کلی نظریهاش از ضربالمثلها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانهها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل میشود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحدهای ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: یادداشتهایی درباره نظریه عام کلیشهها میتوان ادعا کرد که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر درپی طرح مقدماتی این نظریه بودهاست. هدف ما از نگارش این مقاله، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبانشناسان و صورتگرایان را در مورد کلیشهها و نظریه عام کلیشهها در حوزه ادبیات عامیانه جست وجو کردهایم.
صادق هدایت نویسنده و متفکر برجسته در حوزه ادبیات است. از جمله دغدغههای وی توجه به انسان، خودشناسی، مبارزه با جهل و خرافات و به طور کلی واژگونکردن و شناساندن فرهنگی با ارزشهای نو است. فردریک نیچه فیلسوف و متفکر آلمانی نیز تأثیرگذارترین فیلسوف قرن در حوزه فرهنگ و توجه به انسان و دستاوردهای آن است. نقطه مشترک فکری هر دو اندیشمند، ساخت فرهنگی نو با پایهریزی اصول جدید است. سعی نگارندگان در این مقاله بر آن است که بر اساس اصول مطالعات تطبیقی، مبانی فلسفی اخلاق در آثار هدایت را با توجه به فلسفه اخلاق نیچه بررسی نمایند.