این مقاله کوششی است برای تبیین خاستگاه و معانی واژه اعجم. بدین منظور واژه نامههای فارسی و عربی مورد بررسی قرار گرفته و به آثار نظم و نثر توجه شده است. نیز، آرا و نظریات ارائه شده درباره این واژه از نظر دور نماندهاند و بهخصوص با استناد به شواهدی معتبر از متون مختلف ادبی، تاریخی و تفسیری انگارهای که در آن واژه اعجم فارسی و مشتق از نام جمشید ـ پادشاه اساطیری ایران ـ دانسته شده، مورد ارزیابی قرار گرفته است. واژه اعجم در اصل عربی و به معنای گنگ و غیر فصیح است که کاربرد فراوان آن برای ایرانیان موجب شده در دورههای بعد، از آن معنای غیرعرب و به ویژه ایرانی فهمیده شود.
علوم بلاغی که در آغاز با تامل و تدبر در قرآن، حدیث و اشعار عربی پدید آمدند، سه علم معانی، بیان و بدیع را دربرمی گیرند. معانی و بیان زیر ساخت بلاغت هستند و بدیع به ظاهر آن توجه می کند. کتاب حاضر مشتمل بر اصول و فوائد علوم بلاغت و توابع آن با ذکر شواهد و مثال های فارسی و عربی است. محمدخلیل رجائی این اثر را در یک مقدمه در فصاحت و بلاغت و سه بخش علم معانی، علم بیان و علم بدیع تالیف کرده است. مسائل علم معانی چون اسناد خبری، احوال مسنداليه و مسند، احوال متعلقات فعل، قصر و حصر، وصل و فصل، ايجاز و اطناب و مساوات در بخش اول مورد بررسی قرار گرفته اند. در بخش دوم به تحليل مسائل علم بيان و مقاصد آن، تشبيه، استعاره، مجاز مرسل و كنايه پرداخته می شود و بررسی علم بديع و انواع آرايه های لفظی و معنوی در بخش سوم صورت می پذیرد. این کتاب در سال 1353 توسط انتشارات دانشگاه شیراز در دسترس علاقمندان قرار گرفت.
حاجی میرزا محمدحسین قریب (1222-1305 شمسی) از استادان فقه و اصول، عالم به علوم دینی، ادب فارسی و عربی، ملقب به شمس العلما و متخلص به ربانی بود. شمس العلما به واسطه دو کتاب ارزشمند ابدع البدایع و قطوف الربیع شناخته می شود که هر دو از بهترین منابع شناخت علوم فصاحت، بلاغت و صنایع ادبی محسوب می شوند. نگارش ابدع البدایع مصادف با نهضت مشروطیت بوده است و ذکر صنایعی که در کتب قدیم تر به آنها اشاره ای نشده، شواهدی از شعر فارسی برای صنایع بدیعی و توجه به ویژگیهای لفظی قرآن کریم از ویژگی های این کتاب به شمار می رود. کتاب حاضر که از حیث جامعیت صنایع بدیعی و تعدد و تنوع شواهد اهمیت بسیاری دارد، به اهتمام حسین جعفری و با مقدمه ای از جلیل تجیل در سال 1377 توسط انتشارات احرار در دسترس علاقمندان قرار گرفت.
مطايبه جهان طرفهاي از واقعيتهاي معکوس است که همزمان به واقعيت و ضد آن ميپردازد. بنابراين براي بررسي دقيق متن مطايبهآميز بايد به اشکال، انواع و شگردهاي مطايبه توجه کرد. مطايبه ميتواند به شکل هزل، هجو و يا طنز ظاهر شود و شوخيهاي مبتني بر هر يک از اين اشکال را ميتوان در قالبهاي لطيفه، حکايت، قصه و... بيان کرد. در اين مقاله ضمن تعريف انواع و اشکال مطايبه و ذکر نمونههايي از قصههاي مطايبهآميز هزار و يک شب، ابتدا اين حکايتها از لحاظ عنوان به سه دسته طبقهبندي گرديده، سپس از منظر صفات نوعي تيپ ـ قهرمان قصهها مطالعه شده و در نهايت شگردهاي خندهآور اين قصهها، از جمله واژگونگي موقعيت، عدم تجانس، تضاد و اغراق و تصادف، پايان غيرمنتظره، اعمال غيرعادي اشخاص و ... مورد واکاوي قرار گرفته است.
در میان ادبیات جهان، دو ادب فارسی و عربی با وجوه مشترک فراوان میتوانند سهم بهسزایی را در پژوهشهای تطبیقی داشته باشند. خردورزی و عقلمداری و به تعبیر زیباتر حکمت، یکی از این وجوه مشترک و قابل مقایسه است. امرؤالقیس کندی سرآمد سخنسرایان عرب در یک کفه ترازوی این قیاس و رودکی سمرقندی، آدم الشعرای شعر فارسی در کفه دیگر جای گرفته است. امرؤالقیس، روزنههایی از حکمت جاهلی را با استمداد از فطرت و تعالیم گذشته و تجربه زندگی در اشعارش پیاده کرده و رودکی نیز با همین مفاهیم یادشده، ولی با در دست داشتن گنجینه مهمتر، یعنی اسلام، که چشمه بینش و خردورزی است، پا به عرصه شعر نهاده است.