«علی اسفندیاری» که با نام «نیما یوشیج» بعنوان بنیانگذار شعر نوین ایران شهرت یافته، با اینکه یکی از بزرگترین شعرای قرن حاضر ایران است، شاعر خلق شمال نیز محسوب میشود، چرا که «نیما» خود از مردم شمال بوده و در اکثر اشعار به بیان دردها و رنجهای مردم شمال پرداخته است. نیمای نامآور از مردم «یوش» بود. یوش دهی است از دهستان «اوزرود» بخش «نور» شهرستان آمل مازندران. در 42 کیلومتری خاور شوشه چالوس (حدود کندوان) نیما هم نام یکی از اسپهبدان طبرستان است و «یوشیج» در لهجه طبری بمعنی اهل یوش است. کودکی نیما در میان «یوش» و طبیعت زیبایش سپری میشود و بعدها در شعر او انعکاس زیادی پیدا میکند. «نیما» به شمال دلبسته بود و این دلبستگی تا آخر حیات او در زندگیش نمودار و در شعرش بارز بود.
موضوع کتاب گزیده ای از سروده های طبری نیما تحت عنوان روجا و مجموعه واژه های طبری (مازندرانی) است که شاعر بلند آوازه و نوپرداز معاصر ایران مرحوم نیما یوشیج (علی اسفندیاری) در اشعار خودآورده است. این واژه ها به لهجه طبری در منطقه بین نور تا نوشهر خصوصا در نقاط کوهستانی و ییلاقی متداول است که شاعر در آنجا زاده شده و بخشی از زندگی خود را در آن نواحی سپری کرده است، هرچند تعدادی از واژه های به کار گرفته شده به وسیله نیما در نقاط میانی و قسمت شمالی جبال البرز و شرق مازندران یکسان تلفظ می شود.
یکی از شیوههای ابراز نظر در مورد قدرت و نظام سیاسی در دوره پهلوی دوم، سرودن شعر بود. از آنجایی که اختناق حاکم بر جامعه اجازه اعتراض و اظهارنظر صریح را نمیداد، بسیاری از افراد با استفاده از صنایع ادبی، چون کنایه، ایهام و ... در قالب شعر مخالفت خویش را با وضعیت موجود اعلام میکردند. از طرف دیگر تعدادی از طرفداران رژیم پهلوی نیز به وسیله شعر به تعریف از این رژیم میپرداختند. این کتاب اشعار مخالفین و موافقین رژیم پهلوی را با توجه به مبانی فکری آنها مطرح کرده و مضامین و معانی هرکدام را مورد بحث قرار داده است.
نصرت رحمانی از نسل شعرایی است که در پنج دهه شعر معاصر ایران حضوری فعال داشته است. آغاز شاعری او از دهه بیست شروع شده و در دهه سی به مرز شهرت رسیده است. دهه سی بهویژه بعد از کودتای مرداد 1332 نگرشی بدبینانه بر شعر معاصر ایران افکنده بود که از نظر تحلیلگران شعر معاصر به عنوان «رمانتیسم دوره شکست» نامیده شده است. رحمانی اگرچه در این دهه در صف شاعران شکست قرار میگیرد، ولی در دهه بعد رمانتیسم و قالب بارز آن «چهارپاره» را رها میکند و شعرش را از رنجمورههای آن سبک منفعل نجات داده و در بستری تازه شناور میسازد. در این کتاب افزون بر نقد و نظر درباره نصرت رحمانی، نقد و بررسیها درباره کتابهای او نیز آورده شده است. همچنین در بخشی جداگانه به موضوع رحمانی و شاعران همعصرش پرداخته شده است. در پایان نیز نوشتههای پراکندهای که از او باقی مانده، گردآوری شده است.