زبان مهمترین ابزار بیان دریافتهای انسان است و برای رسیدن به جهان اندیشه انسان ـ جز در موارد بسیار استثنایی ـ غیر از زبان راهی وجود ندارد، اما با این حال، گاهی دریافتهای انسان آن چنان گسترده و پیچیده میشود که زبان از حمل آنها در میماند و نمیتواند آنها را به بیان درآورد. در این صورت، زبان که راهی برای رهایی اندیشههای انسان از زندان ذهن اوست، خود به زندان دیگری بدل میشود که اندیشههای آدمی در آن به بند میافتد و انسان ناگزیر میشود برای رهایی از زندان زبان به گریزگاههای گوناگونی روی آورد. یکی از این گریزگاهها ادبیات است. شاعر یا نویسنده در گریز از دریافتهای خود کمک میگیرد که زبان در بیان آنها نمیتواند او را یاری کند؛ به عبارت دیگر، ادبیات با استفاده از روشهای گوناگونی که در علوم ادبی بررسی میشوند، با دخل و تصرف در زبان دیوارهای ستبر این زندان را فرو میریزد و زبان را شایسته بیان فعالیتهای عالی ذهن میسازد. ادبیات تصرف خود را از کوچکترین عضو خانواده زبان یعنی واکها (صامتها و مصوتها) آغاز میکند و دامنه این تصرف را تا کل یک اثر گسترش میبخشد.
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
کتاب ادبیات حزبی و نظریات لنین درباره ادبیات و هنر ترجمه مهدی سپهر است که در سال 1358 توسط انتشارات شباهنگ به چاپ رسیده است.
صور خيال و تصويرسازي جزو جداييناپذير شعر است و اگر آن را از شعر بگيرند، هستي را از او گرفتهاند؛ از اين رو است كه شعر را «كلام مخيل» گفتهاند. ميتوان گفت، صور خيال مهمترين ابزار دست شاعران براي آفرينش آثار ادبي است. فردوسي به مانند ديگر سرايندگان، در سرودن شاهنامه به خوبي از اين ابزار بهره برده، اما با توجه به ماهيت حماسي شاهنامه، در آفرينش اين تصاوير هنري ابزار ديگري به نام ابزارهاي رزمي يا همان سلاحهاي ميدان جنگ، در اختيار دارد، به گونهاي كه در سراسر شاهنامه، چه آن جا كه ميدانهاي نبرد را توصيف ميكند، چه زماني كه به غنا روي آورده، شجاعت و دلاوري را با عشق و دلدادگي در هم ميآميزد؛ با زبردستي و زيبايي از اين دو ابزار بهره ميبرد. جنگ و ابزارهاي آن حتي بر فرو رفتن و برآمدن خورشيد نيز سايه ميافكند و تصويرهايي كه فردوسي از صبح و شام ميسازد، بيشتر رنگ حماسي دارد. پيوند اين دو ابزار افزون بر زيباييهايي كه ذكر شد، سبب ساخت سلاحهاي مجازي در شاهنامه نيز شده است. فردوسي «نهنگ» را به جاي «شمشير» و «اژدها» را به جاي «نيزه» نشانده تا هم از تكرار نام سلاحها بكاهد و هم بر زيبايي و رونق كلام خود بيفزايد. در اين نوشتار اين گونه سلاحهاي مجازي در شاهنامه بررسي ميشود.