مناظرهسرايي از شيوهها و شکلهاي فرعي شعر فارسي است. شاعران مناظرهپرداز، اغلب اين قالب ادبي را براي طرح و تبيين مفاهيم تغزلي، تعليمي (پند، اخلاق، حکمت، و ...) و گاه اجتماعي به کار گرفتهاند. به رغم بياعتنايي يا کم توجهي اغلب شاعران امروز به اين شکل ادبي، شفيعي کدکني، شاعر و پژوهشگر دانشگاهي معاصر، در پارهاي از آثارش از اين فرم شعري بهره جسته است. در اين پژوهش ضمن ارائه تعاريف و تقسيمبندي انواع مناظره و بيان تفاوتهاي موجود ميان مناظرات شعر کلاسيک و شعر نو، در پي پاسخ به اين پرسش بودهايم که مناظرههاي شفيعي کدکني چه تفاوتهايي با مناظرههاي قدما دارد و نوآوريهاي وي در اين حيطه چه ابعاد و اوصافي دارند. يافتههاي اين تحقيق نشانگر آن است که شاعر، به مدد ديد و ادراک امروزي و با بهرهگيري از پارهاي شگردهاي تازه و ابتکاري در حوزههاي شکل، محتوا و ... روحي نسبتا تازه در کالبد اين قالب کلاسيک دميده و ظرفيتهاي تازهاي از آن را ارائه کرده است.
به منظور خاصی دیوان شاعران ژرف نگر و خیال پرداز زبان شیرین پارسی را مطالعه میکنم. هرچه در فراخنای آسمان اندیشه این شاعران که چون نقاشی پیره دست تمام مظاهر و جلوه های زندگی را با نوک قلم ترسیم کرده و میکنند بیشتر مجال پرواز مییابم بیش از پیش، از اینهمه جلوه گریها دستخوش حیرت و سرگشتگی میشوم. توجه به حقیقت مطلق، بازگشت به ابدیت، پاکی و پرهیزگاری، وحدت و یگانگی، مردی و مردانگی، نیاز به دوستی و صفا و وفا، رشک و غیرت، شادکامی و ناکامی، بی نیازی و بی اعتنایی به جهان گذران و ... که هریک فصلی است دلکش در کنار زیباییهای مطلق و طبیعی و دست نخورده، در طول تاریخ هزار ساله ادب فارسی شاهکارهایی آفریده که در جهان آفرینش بینظیر و مانند است. به حقیقت دقیقه و نکته ای نیست که از ذهن خلاق و نقش آفرین شاعران این سرزمین به دور مانده باشد. یکی از فصلهای دل انگیز شعر فارسی مناظره هایی است که از زبان همه و همه گفت و گو میکند. آنچه در ضمن مطالعه مرا جلب و جذب نمود همین گفت و گوهاست که حقیقتا شیرینتر از قند مکرر بر مذاق جان مینشیند و مرا حیف آمد یادداشتهایی را که برداشتهام از دید صاحبنظران دور بماند. ناگفته نماند: شعرهایی انتخاب شده که با گفتم-گفتا-گفت آغاز شده و پایان یافته است، و این خود از نظر شعری صنعتی است. متجاوز از دویست کتاب ورق خورده است که در بعضی از آنها حتی یک بیت موردنظر هم دیده نشده...
در کتاب حاضر بیان میشود که به پیرامون خود که مینگریم، نخستین چیزی که جلبتوجه میکند اندیشه جهانی است آکنده از تاریخ مثله مثله یا تحریفشده و مالامال از اساطیر تاریخی که، با همه دوری از واقعیتهای گذشته، در وضعیت کنونی ما بیتأثیر نیست. باید پذیرفت که نقش اجتماعی تاریخ در خدمت به بشر همسانن حافظه است که فرد بدون آن در برابر مخاطرات هستی خویش چندان تاب مقاومت ندارد؛ و در این میان وظیفه مورخ که بهحق بازتابدهنده امور واقع است، در مواردی نتایجی را تلقین میکند که مخاطرات زیادی در پی دارد. چنین مورخی تفسیرش از وقایع مبتنی بر نتایج شخصی است و تاریخ را در هیئت اسطوره جعل میکند. ویژگی عجیب اسطوره این است که پندار خود را جانشین اندیشه راستین میکند. اما چرا و چگونه مورخی سودای جعل تاریخ به سرش میزند؟ مورخی که غلام حلقهبهگوش واقعیتها نیست و تفسیرش از امور واقع متقن و علمی است، چه میکند؟ چرا کنش و واکنش مورخ و امور واقع، یا به تعبیری، تقابل حال و گذشته بیپایان است؟ این کتاب با تأمل درباره چنین پرسشهایی بینش تاریخی ما را گسترش داده و ژرفا میبخشد.
غزل تبلور و تجسم جان شعلهتباران است و چون آتشی سبز در رگان عاطفه و حافظه قومی ما جریان و سیلان دارد. ظهور قالبهای نو شعری، نهتنها غزل را از تپش و طنین باز نداشته، بلکه به آن شور و شتاب بخشیده است و غزل اصیل کوشیده تا انعکاس نبضکوب امروزیان و اکنونیان باشد. در این کتاب سیر تحول غزل فارسی از مشروطیت تا انقلاب اسلامی بررسی شده است. در این کتاب مباحثی چون چهرههای شاخص غزل میانه و نو، ویژگیهای غزل نو، غزل سنتی دوران معاصر، غزل مشروطه و عناصر شعر در این غزل و .... مطرح شدهاند.
شیوه بیان خاقانی در برخی از اشعارش چنان غریب و دشوار است که فهم و درک شعر او را پیچیده و گاه غیر ممکن میسازد؛ بنابراین شایسته است که توجه ادبا برای درک معانی اشعار وی بیشتر از بسیاری دیگر از شعرای پهنه ادب فارسی باشد. با اینکه تلاش برای راه یافتن به دنیای خاقانی تقریباً قدمتی برابر با اولین سالهای انتشار دیوان وی دارد و در عصر جدید با ورود شرقشناسان به جرگه پژوهندگان شعر خاقانی، نکات جالب توجهی در مورد دیوان وی به دست آمده؛ اما باز هم برخی موارد در لابه لای اشعار وی وجود دارد که یا اصلاً قابل فهم نیست و یا دریافتن مقصود شاعر با دشواری بسیار همراه است؛ از اینرو لازم است که به جز شروح موجود، توضیحات جامعتری از اشعار خاقانی در اختیار علاقهمندان قرار گیرد تا چراغی شود، برای ره یافتن به تاریک خانههای اشعار وی. در این مقاله سعی شده است تا به برخی نکات حائز اهمیت در چند بیت دیریاب خاقانی اشاره شود و ضمن نقد و مقایسه آرای خاقانیشناسان غثّ و سمین گفتار آنان را در این باره دریابیم و با استناد به منابع مختلف، اشتباهات شارحان را در توضیح این ابیات روشن سازیم و وجوهی را که به واقعیت نزدیکتر است، بیان کنیم.