در بخش نخست مقاله حاضر به تفاوتهای عمده زبان فارسی و عربی اشاره و چند تفاوت مهم میان دو زبان، بیان شده است. آنگاه درباره اینکه زبان عربی اشتقاقی و قالبی و زبان فارسی ترکیبی است بحث شده است. سپس استعمال و کار برد گوناگون یک کلمه فارسی را بیان کردهایم و در اینباره نمونههای فراوانی جستهایم. در مرحله بعد تعدادی از کلمههای که ریشه عربی دارند و عرب زبانان به شیوه دیگری به کار میبرند، بررسی شده است. به عنوان مثال عربزبانان در مورد ترکیب «وخامت اوضاع» واژه «خطوره الموقف» را به کار میبرند. پس از آن به این مسئله اشاره شده است که چنانچه ما نتوانیم واژه و ترکیب جدیدی در برابر برخی از کلمات بیگانهای که در زبان فارسی رواج یافته است و همگان با آ نها آشنا هستند قرار دهیم ـ واژهها و ترکیبهای که دربردارنده همان مفاد باشد ـ باید واژه و ترکیب قبلی را که قابل فهم همگان است، به کار ببریم. مثلاً مردم با میکروفون بهتر آشنا هستند تا کلمه معادل آن «صدابر». پرواضح است که ورود چند کلمه بیگانه را به زبان فارسی نمیتوان هجوم فرهنگی بیگانگان دانست: بلکه هجوم فرهنگی آنگاه است که اخلاقیات ما را به ابتذال بکشانند و پشتوانه اخلاقی را تهدید کنند. بحث پایانی مقاله حاضر موضوع «مترادف» در کلمات است که از دیرباز مورد توجه بوده است. برخی منکر ترادف هستند و گروهی نیز به مترادف اعتقاد دارند. مسئله «ترادف» از قرون اولیه هجری مورد بحث محققان بوده است و در دوران معاصر نیز از مسائل بحثانگیز شد و سرانجام اینکه در «مجمعاللغه العربیه» قاهره درباره مترادفها بحث و در پایان چنین اظهارنظر شد که ما مسلمانان برای بسیاری از مسائل، قرآن مجید را ملاک قرار میدهیم و در مسائل مختلف به قرآن مراجعه میکنیم چه خوب است که در این مسئله هم ملاک و میزان ما کتاب خدا باشد و چنین شد که به قرآن مراجعه شد و در نهایت نتیجه گرفتند که مترادف در زبان عربی معنی و مفهومی ندارد. بلکه هر لفظ مفهوم خاصی دارد و ممکن نیست که لفظ دیگری جای آن را بگیرد.
واژههای مترادف ممکن است بیاختیار، بسیاری را به یاد واژههای متشابه و متضاد نیز بیندازند. اما از آنجا که هم اکنون این دو نوع واژههای اخیر، مورد نظر نیستند، ما از کنار آنها میگذریم و در حوزه واژههای مترادف، اندکی، تامل میکنیم. نخست به تعریف ساده و برای بسیاری مکرر واژههای مترادف میپردازیم.
میرزا ابوالقاسم شیرازی متخلّص به «فرهنگ»، خوشنویس و شاعر قرن سیزدهم هـ. ق، فرزند وصال شیرازی است. وی آثار ارزندهای را چون دیوان شعر، فرهنگِ فرهنگ، رساله طبالبله، شرح حدائقالسحر و شرح و ترجمه کتاب بارع از خود به یادگار گذاشته است. یکی از ارزندهترین آثار او فرهنگ لغتی با نام فرهنگِ فرهنگ است که به صورت نسخه خطی و به خط مؤلف در کتابخانه ملی نگهداری میشود و تصحیح و تحشیه آن حاصل پایاننامه کارشناسی ارشد نگارنده بوده است. در این فرهنگ لغت، ذیل کلمات متداول فارسی، عربی و ترکی به عنوان مدخل، مترادفات فارسی با تلفظ دقیق درج شده است. در این مقاله به معرفی این فرهنگ، ارزش و اهمیت آن، شیوه ترتیب لغات، سبک نگارش مؤلف، نحوه ایجاد واژه از طریق تبدیل، حذف و قلب صامتها و مصوتها و بررسی نقاط ضعف و قوت کتاب پرداخته شده است.
خواجه نصیرالدین طوسی کتاب «اخلاق ناصری» را در سال 633 هجری در زمان اقامتش در قهستان به نام ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور محتشم قهستان تألیف کرد. اصل کتاب ترجمه «الطهارة الاعراق» ابن مسکویه رازی است که خود این کتاب در حکمت عملی است. اما خواجه نصیرالدین طوسی که کتاب را از دو قسم دیگر یعنی حکمت مدنی و حکمت منزلی خالی مییابد، با توجه به اقوال و آرای دیگر حکما، این دو موضوع را به آن ترجمه میافزاید؛ بنابراین کتاب «اخلاق ناصری» شامل سه مقاله است: مقاله اول: در تهذیب اخلاق، مقاله دوم: در تدبیر منازل، و مقاله سوم: در سیاست مدن. اما در این گزیده سعی شده استخوانبندی و اسلوب تدوین کتاب محفوظ بماند و از هر فصل، مسائل مهم انتخاب شود، به طوری که سلسله مطالب اساسی از هم گسسته نشود.
خواجه نصیرالدین طوسی کتاب «اخلاق ناصری» را در سال 633 هجری در زمان اقامتش در قهستان به نام ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور محتشم قهستان تألیف کرد. اصل کتاب ترجمه «الطهارة الاعراق» ابن مسکویه رازی است که خود این کتاب در حکمت عملی است. اما خواجه نصیرالدین طوسی که کتاب را از دو قسم دیگر ـ یعنی حکمت مدنی و حکمت منزلی ـ خالی مییابد، با توجه به اقوال و آرای دیگر حکما، این دو موضوع را به آن ترجمه میافزاید؛ بنابراین کتاب «اخلاق ناصری» شامل سه مقاله است: مقاله اول: در تهذیب اخلاق، مقاله دوم: در تدبیر منازل، و مقاله سوم: در سیاست مدن. اما در این گزیده سعی شده استخوانبندی و اسلوب تدوین کتاب محفوظ بماند و از هر فصل، مسائل مهم انتخاب شود، به طوری که سلسله مطالب اساسی از هم گسسته نشود.