این مقاله ترجمه فارسی سخنرانی ایست که راقم این سطور بعنوان پاسخ به سخنرانی محقق هندی «ماهادوان» در کنگره فلسفی مشهد ایراد کرده است. سخنرانی «ماهادوان» مشتمل بردو قسمت کلی است. در قسمت اول وی بودن دین و فلسفه را در هند مورد بحث قرار میدهد و در قسمت دوم نتیجه میگیرد که فلسفه هندی میتواند حلقه رابط میان دیانت و علم جدید باشد و این دو را با هم آشتی دهد.
گرچه مقالاتی که در این مجلد گردآوری شده در تاریخهای مختلف نگارش یافته اند ولی کتاب به نظر مولف دارای یکدستی نگرش در نظرگاه مورخی نهفته است که جهان و هرچه را که در آن هست – یعنی جانها و تن ها، تجربه ها و وقایع را – با حرکتی برگشت ناپذیر در ظرف زمان و مکان، می بیند. هدف عام، که در سراسر این رشته از مقالات وجود دارد، عبارت است از دستیابی به بینش روشنی از معنی این منظره مرموز فکر غالب همانا آرزوی مانوسی است که به موجب آن هریک از ما می خواهد جهان را تاحدیکه فهمش قدرت شناسایی آن را دارد به منزله یک کل متصل بشناسد. این فکر دارای نتایج عملی برای روش تاریخ نگاری است. قابلیت فهم تاریخ را نباید در یک چارچوب ملی جست و جو کرد. ما باید افق تاریخی خود را برای تفکر درباره یک تمدن کامل وسعت دهیم. اما این چارچوب وسیع هنوز بسیار تنگ است زیرا که تمدنها نیز مانند ملتها متعددند نه منحصر به فرد. تمدنهای مختلفی وجود دارند که باهم برخورد می کنند و از برخوردشان جامعه هایی دگرگونه با ادیانی بلند پایه تر، در این جهان به وجود می آیند. مع هذا این امر پایان جست و جوی مورخ نیست زیرا که هیچ دین بلندپایه ای تنها از لحاظ این جهان، قابل فهم نیست. تاریخ دنیوی ادیان بزرگ یک جنبه زندگی ملکوت آسمان است که این دنیا فقط بخشی از آن است. پس تاریخ وارد قلمرو الهیات می شود...
اغلب تصور میشود که از دورۀ یونان قدیم تا به حال اروپاییان همواره در مسیر توسعه و پیشرفت پیشگام بودهاند و شرق در داستان تاریخ توسعه جهان، گوشهنشین بوده است. نگارنده در کتاب حاضر استدلال میکند که دو فرایند، پیدایش «غرب شرقی» را ممکن ساخته است. نخست آن که، هر نقطۀ عطف قابل توجهی در تاریخ که به نام اروپا رقم خورده است، مانند ایدهها و انواع فنآوری، همگی تا حد زیادی کپیبرداری و شبیهسازی نوآوریهای شرقی بودهاند؛ دیگر آن که ساختن هویت اروپایی بعد از سال 1453 م به گسترش «امپریالیزم» انجامید که در خلال آن اروپاییان توانستند منابع شرقی مانند نیروی کار و بازارها را به چنگ خود درآورند. بدینسان، نگارنده مردم شرق را که تاکنون در داستان تاریخ توسعۀ جهان، جایگاه حاشیهای داشتهاند، پیشگام قرار میدهد. وی همچنین تلاش کرده است تا مخاطب را از موشکافیها، سئوالات و شواهد خود نسبت به آثار، تحلیلها و گفتههای تاریخی موجود دربارۀ تاریخ تحول توسعه در جهان آگاه سازد.
کتاب داریوش شایگان بازنمودی شایان توجه از سیر و سلوک هانری کربن است. در مسیر این سیر و سلوک روشنگرانه و فلسفی و معنوی، وی به تجزیه و تحلیل آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی میپردازد، و مکانهای اصلی و ارتباط آنها را با هم نشان میدهد. ارزش این اثر در دقت و ظرافت طرح، تنظیم و حسن انتخاب متون و منابع، و همچنین بیان چهار حوزهای است که در یک نقطه به هم میپیوندند.
علت اینکه ما بجای علم با آگاهی کلمه بینش را بکار میبریم، اینست که در کلمه بینش شاید نوعی دید و شناخت بیواسطه و حضوری مستتر باشد، زیرا شناخت اساطیری چنانکه بعد معلوم خواهد شد علمی است به غایت مرموز و حتی میتوان گفت سحرآمیز. هیچیک از مقولات متعارف عقل استدلالی مانند رابطه علت و معلول، جوهر و عرض، زمان و مکان، بدانگونه که در عقل استدلالی از آنها یاد میشود، نه فقط با جهانبینی اساطیری منطبق نیست، بلکه هم چه بسا که معکوس جلوه میکند. زیر در بینش اساطیری بین افکار، اشیاء و تصاویر نوعی «همدمی سحرآمیز» هست که باعث میشود، جهان اساطیری مانند رویایی عظیم جلوه کند که در آن هر چیز ممکن است از هر چیز دیگر پدید آید و جهان مانند حبابی خیالانگیز در طرفهالعینی ظاهر شود و در لحظه بعد چون رویایی پوچ باطل گردد. از این رو جهان اساطیری شباهت عجیبی با نیروی متخیله خلاق شاعران و هنرمندان دارد، یا بهتر است بگوییم که تخیل آفریننده شاعران و هنرمندان در اصل نقش اساطیری دارد.