آنچه که باعث شده است شعر معاصر عرب، بیش از شعر معاصر ایران در جهان دارای مخاطب باشد را میتوان در چند مورد خلاصه کرد. مهمترین عامل که ممکن است در ژرفساخت شعر همه شاعران معاصر عرب باشد، تراژدی فلسطین است. شاعران معاصر عرب با درک درستی از مسئله فلسطین توانستند مفهوم دقیق مبارزه با امپریالیسم سرمایهداری را درک کنند و معادلات استعمارگرانه را در طرح نظامهای مختلف دریابند. روشنفکران عرب درحقیقت وجود اسرائیل را در دل خاورمیانه ثروتمند و نفت خیز عرب، صرفا حکومتی مذهبی که برمبنای پنداری دینی و دوهزارساله بنا شده است نمیدانند، بلکه دولت صهیونیسم را پارسنگ متعادلکننده امپریالیسم سرمایهداری در منطقه تلقی میکنند. نکته دوم، وجود مترجمان زبردستی است که بهخوبی میتوانند شعر عرب را به زبانهای غربی برگردانند بیانکه از جوهر شعری ان کم شود، درحالی که متاسفانه شعر معاصر ایران از نعمت چنین مترجمانی بیبهره است. همچنین شعر معاصر ایران، شعری سیاسی نیست، بلکه بیشتر سیاستزده است. و محتوای اکثر انها را، شعارهای سیاسی تشکیل میدهد و نه بینش سیاسی و اجتماعی.
بخش نخستین کار نویسنده این سطور بررسی سبک سخن سورآبادی از خلال قصه ها و ترجمه ها بود، و ازین حیث زبان قصه ها بیشتر درخور توجه می نمود، چرا که زبان ترجمه عموما به لحاظ تقیّد بسیار گزارشگران کلام خدا در روزگاران گذشته بر این که سخنی به خطا گفته نیاید و کلمه ای به نادرست ترجمه نشود بسا که از شیوه زبان قرآن متاثر می شد و از هنجار زبان پارسی دور می گشت. اما زبان قصه از این تقیّد و تعهّد به دور است و روح زبان گوینده در آن بیشتر نمودار. با این حال، نویسنده ترجمه های قرآن را نیز درین بررسی از نظر دور نداشت و هر نکته ای را که قابل بحث و بررسی می یافت و نتیجه ای به گمان او از آن به دست می آمد یادداشت می نمود. حاصل این همه، خصوصیات زبانی ابوبکر عتیق را در دو بخش جداگانه زبان قصه ها و زبان ترجمه ها زیرعنوان یگانه "شیوه گفتار" مصنف درین کتاب فراهم آورد. بخش بعدی، بررسی مسائل لغوی قصه های کتاب بود. این کتاب ازین نظرگاه بس سودمند و قابل اعتنا است. گنجینه ای است که بسیاری از مفردات و ترکیبات سره و زیبای فارسی را در آن می توان دید. از این رو نگارنده تلاش کرد که تا می تواند همه آن مروارید های نفیس و گرانبها را از ژرفای کتاب برآورد و در مواردی که گاه ذکر مثال هایی از دیگر کتاب های استوار نظم و نثر کهن پارسی دربایست می نمود به ایراد نمونه ای از آن ها بپردازد، تا هم معانی آن کلمات را با آن شواهد روشن تر نماید و هم برای مقایسه کاربرد آن واژگان در کتاب سورآبادی و آثار دیگر استادان زبان فارسی زمینه ای فراهم آورده باشد. آخرین بخش کتاب شامل دو فصل است: فصل اول این بخش راجع به برابرهای قرآنی واژه های فارسی است و بخش دوم آن، معادل های فارسی واژه های قرآن است.
در بخش نخست کتاب، "ادبیات داستانی" در گستره تاریخ، اسطوره، افسانه، رمانس و رمان به اختصار شرح و تبیین میگردد، سپس مقوله ورود رمان و داستان کوتاه به ادبیات فارسی، با ترجمهها سفرنامههای خیالی، مقالات شبه داستان و رمانهای تاریخی بازگو میگردد .بخش بعدی کتاب مربوط به "پیشگامان انواع جدید داستانی" است که با معرفی کوتاه جمالزاده و مشفق کاظمی پی گرفته میشود . نویسنده در مبحث "نسل اول داستان نویسان" از هدایت، علوی و چوبک و از مختصات آثارشان یاد میکند و در بخش "گروه دوم از نسل اول داستان نویسان" و ویژگیهای داستان نویسی حجازی، دشتی، نفیسی و جواد فاضل را به اختصار برمیشمارد .مباحث بعدی کتاب که شامل ارزیابی کوتاه آثار نویسندگان فارسی است به این موضوعات و شخصیتها اختصاص مییابد : "نسل دوم داستان نویسان :دانشور، آل احمد و گلستان"، "ادامه داستان نویسان نسل دوم :بهآذین و پرویزی"، "رمان تاریخیی مستعان، مسرور، مدرس، سردادور، میمندی نژاد، مطیعی، امیر عشیری، آرین نژاد و آشتیانی"، "نسل سوم داستان نویسان :صادقی، ساعدی، افغانی و مدرسی"، "نسل چهارم داستان نویسان :گلشیری، میرصادقی، فصیح، شهدادی، و ایرانی"، "ادبیات اقلیمی یا داستان نویسی روستا"، "ادامه نویسندگان ادبیات روستا :فقیری، بهرنگی و درویشیان"، "نثر علمی ادبی"، "نمایشنامه نویسی"، "نمایشنامه نویسی در دورههای بعد"، و "ترجمه از زبانهای اروپایی" .
بسیاری از نویسندگان عرب، اهداف و فعالیتهای صهیونیسم را در فلسطین در آثار مذهبی مورد بحث قرار دادند و نظریات پارهای از آنان بسیار ارزشمند بود. از جمله تفسیر «نجیب عازوری» از تبدیل کشمکش تازه به وجود آمده به مبارزهای جدی بین نهضت صهیونیسم از یکسو و بیداری ملت عرب از سوی دیگر و همچنین پیشبینی او که این کشمکش تا پیروزی نهایی یکی از طرفین ادامه خواهد یافت. در این کتاب به مسئله فلسطین و شعر معاصر عرب در شش فصل پرداخته شده است.
سالها پیش که دانشجوی جوانی بودم و تازه با نامهای پرطنین برخی شخصیتهای معاصر آشنا میشدم، نام «نزار فبانی» و شعرش خیلی زود مرا به خود جلب کرد. شاید به این دلیل که هم شاعر غزل بود و هم شاعر حماسه. در تصویرسازیهای او چیزی نهفته بود که مرا به سوی شعر ناب میکشانید و کم کم شعر ناب عرب را در دوره معاصر حس میکردم. در همان روزها بود که معلقات هفتگانه شعر جاهلی عرب را نزد استاد بزرگوار و فقدم آقای دکتر جواد مشکور میخواندم و عاشق امروالقیس میشدم. میان شعر عریان و ناب جاهلی عرب و شعر مدرن نزارقبانی پیوندی ژرف و استوار وجود داشت و همین امر مرا بیشتر به او جذب میکرد.