بعضی از محققین برآنند که فردوسی طوسی (متوفی 411 هجری شمسی) در شاهنامه، پارسی نغز و زبان ناب به کار برده است ولی اگر ما در این مورد تحقیقی کنیم و به اصل و ریشه بعضی کلمات برسیم، خواهیم دید که در این حماسه بزرگ نه تنها کلمات تازی بلکه هندی، یونانی و حتی چینی هم به کار رفته است. اگر ما در اینجا تنها درباره تمام واژههای غیر فارسی صحبت کنیم سخن به درازا خواهد کشید، بنابراین فقط چند واژه هندی الاصل را مورد بررسی قرار داده به آن بسنده میکنیم.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
کلیم کاشانی صاحب این کتاب، ملکالشعرای دربار شاهجهان و معاصر شاه عباس کبیر بود. او دو بار به هند سفر کرد که بار دوم در سال 1030 هـ. به هند سفر کرد و تا آخر عمر در همین سرزمین به سر برد. او به دستور شاهجهان تاریخ این پادشاه را به صورت مثنوی منظوم کرد. این مثنوی را میتوان به دو قسم کرد؛ قسمت اول مشتمل است بر حمد، مناجات، نعت حضرت سیدالمرسلین، در صفت معراج، در مدح حضرت ظل الهی (شاهجهان)، خطاب به خداوند متعال، در تعریف سخن و سبب نظم کتاب، بیان نسب اعلیحضرت ظل الهی (شاهجهان) بیان جانشینان تیمور، و ..... قسمت دوم نیز محتوای وقایع تاریخی عصر شاهجهان است.
رامایانا صحیفه مقدس هندوان شمرده میشود؛ همانگونه که در خانه هر ایرانی، یک مجلد از دیوان حافظ وجود دارد، خانه هیچ هندومسلکی نیست که نتوان کتاب رامایانا یا نقش و نگاری از این اسطوره را در آن مشاهده کرد. ترجمه منظوم فارسی ملامسیح پانیپنی از این شاهکار، خود شاهکاری دیگر است که در این کتاب به جامعه فارسیزبانان معرفی شده است.