مقایسه دو شعر بلند «صدای پای آب» «سهراب سپهری» و «والت ویتمن» نشانگر ذهنیت روانی و اخلاقی این دو شاعر است. اگر چه تأثیر دیدگاه ویتمن بر این شعر سپهری کاملا مشهود است، اما این تأثیرگیری به ورای یک تقلید ساده قدم مینهد و بارتابی از ساختار تازه در شعر و سرودن شعر است. این دو شعر که روایتی از سیاحت این دو شاعر است، بیانگر تجربیات درونی و برونی و مشاهدات این دو در مسیر روشنایی، حقیقت و وحدت است.
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
نیما، شاملو، اخوان، فروغ و سهراب شاعرانی نیستند که بتوان گفت درباره آنها گفتنیها گفته و نوشته شده است. آنها جهانی دیگرگونه از شعر خلق کردند و همین ویژگی بود که شعر ایران را وارد مرحلهای تازه کرد. نویسنده در این کتاب برای بررسی شعر سهراب، به سراغ هشت کتاب او رفته و دوره شاعری او را به سه بخش تقسیم کرده است. در ادامه با توجه به هشت کتاب سهراب، شعر او را بررسی کرده است.
در پژوهش حاضر، اختلالهای کنشی را در بیان شفاهی اسمهای ساده (مانند کتاب)، مرکب فعلی (مانند کمربند) و مرکب غیرفعلی (مانند کتابخانه) زبان فارسی در دو بیمار زبانپریش بروکا و یک بیمار ترانسکرتیکال حرکتی، بهصورت موردی و با استفاده از آزمونهای نامیدن در مواجهه و تکرار مطالعه میکنیم تا رویکرد استفادهشده ازسوی آنها را در تولید این اسمها مشخص کنیم. در این مطالعه، تفاوت معناداری بین خطاها در کاربرد اسمهای ساده و مرکب و نیز بین نوع خطا و هسته نحوی و معنایی اسمهای مرکب دیده میشود؛ در صورتی که بین میزان خطا و مقوله دستوری سازنده اسمهای مرکب فعلی و غیرفعلی، ارتباط معناداری وجود ندارد. بیماران اسمهای ساده را بهصورت کلی، اسمهای مرکب را در آزمون تکرار بهصورت تقطیع و در آزمون نامیدن، هم بهصورت کلی و هم بهشکل تجزیه به اجزای سازنده پردازش کردهاند.
ارتباط زبان و تفکر موضوع مورد مطالعه از دیدگاه علوم گوناگون است. فلسفه تحلیلی، که زبان، اصلیترین موضوع آن است، از جمله به چگونگی چنین رابطهای میپردازد. یکی از بهترین نمایههای مطالعه این رابطه گفتار افرادی است که یا زبانشان دچار مشکل است یا تفکرشان. بنابراین، گفتار هذیانی آن دسته از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، که هیچ مشکل زبانی ندارند و فقط دچار اختلال فکر هستند، از بهترین موارد برای این منظور به شمار میآید. هدف مقاله پیشِ رو ارائه تحلیلی بر پایه فلسفه تحلیلی از رابطه زبان و تفکر چنین بیمارانی است که در توهم شنیداری کلامی و گفتار هذیانی آنان آشکار میشود. در چهارچوب فلسفه تحلیلی، فلسفه ذهن به حالات و کارکردهای ذهن میپردازد و، در آن، نظریه ذهن مطرح میشود که اختلال، در آن، هم به توهم میتواند بینجامد، هم به هذیان. توهم شنیداری کلامی و هذیان، که هر دو ساختار گفتاری دارند، ناشی از پدیده گفتار درونی هستند.