در این مقاله بعد از معرّفی ِفشردهای از زندگی ابوالحسن خرقانی (352-425) عارف بزرگ ایرانی، به جستجوی بازماندههای زبان کهنِ ناحیه قومس (بخشی از استانِ جدیدالاحداث سمنان) پرداخته شده است؛ زبانی که در ضمن گفتارهای خرقانی، بعد از هزارسال باقی مانده است و نشان میدهد که در زبان ناحیه قومس هزار سال پیش، چه نوع واژگانی و چه نوع ساختارهایی در فعلها و پیشاوندهای فعلی وجود داشته است که با زبانِ رسمی متون ادبی زبان فارسی دری متفاوت بوده است. تاکنون درباره زبان کهن ناحیه قومس، مطالعهای انجام نگرفته است، نه بهوسیله ایرانیان و نه بر دستِ خاورشناسان و زبانشناسان فرنگی و این یادداشت میتواند سرآغازی برای این رشته مطالعات باشد. منابعِ نویافته ولی بسیار قدیمی مقامات خرقانی، و مقامات بایزید که اساس این پژوهش است، تاکنون از دسترس ارباب تحقیق به دور بوده است.
فرهنگ نویسی کاری دقیق، صبرآزما، پرزحمت و پیچیده به شمار می آید؛ ولی فرهنگ نویسان فارسی در هند با دلایل گوناگون همت بدان گماشته اند و در این کار سترگ نامهای پرآوازه را برای خودشان حفظ نموده اند. در رگویدا آمده است: «نیاکان پارسیها با هندیان پیوند و ارتباط داشتند.» پرفسور مکس میلر(MILLER) عقیده داشته است که: «نیاکان پارسیهای نخستین درهندوستان زندگی میکردند و پس از آن به ایران و قندهار هجرت کردند.»
مولف در باره انگیزه تالیف کتاب می گوید: چنین گوید بنده عاری ،کارتراش ایام بیکاری که باری من نه شاعرم نه نویسنده ، نه انتقاد نویس و نه شعر شناس و بلکه تنها به خاطر علاقه به شعر و فهم هرچه فهمیدنی تازست ، بسیاری و نه همه آثار شاعران همزمانم را میخواندم و چون در فهم برخی نکات و الزاما رفع برخی اشکالات گرفتار می شدم روی به این دوست و آن دوست می آوردم و بالاخره به برخی نوشته ها کشیده شدم و چون در هیچ جا جواب سوالات خود را علی الخصوص در مورد زبان شاعران امروز نیافتم و به علاوه خود به خاطر کار و نیز رفع بیکاری با زبان مادریم بسیار کوشیده بودم ، بر آن شدم که در این باره آنچه را به نظرم می رسد بنویسم و به نظر خداوندان بینایی و خرد برسانم.
از چند و چون شعر فارسی (ایرانی) پیش از اسلام آگاهی چندانی نداریم و در دوره اسلامی، هنگامی که شعر دری آغاز می شود، از نخستین نمونه هایی که در دست هست، نشانه های فراوان در حوزه مشابهت ها و همانندیها را بدوگونه می توان مورد بررسی قرار داد: اگر مثل بعضی از ناقدان معاصر که اندک شباهت لفظی را تا مرز سرقت و اخذ پیش می برند، بیندیشیم، می توانیم نیمی و بیشتر از نیمی تصویرها و خیالهای شاعران ایرانی را گرفته شده از تصویرها و خیالهای شاعران عرب بدانیم زیرا مشابهت به حدی است که قابل انکار نیست، اما اگر بپذیریم که در محیط فرهنگی مشترک و در حوزه اجتماعی خاصی – که ارتباط های معنوی دارای وسیع ترین مفهوم است – این گونه مشابهت ها امری طبیعی است؛ فقط می توانیم از مشابهت موجود سخن بگوییم بی آنکه این مشابهت را از راه بحث سرقات تفسیر و توجیه کرده باشیم...
حزین لاهیجی از شاعران غزلسرای سبک هندی در سده دوازدهم هجری است و باید او را آخرین شعله پرفروغ این سبک در تاریخ ادبیات فارسی دانست. بخشی از این کتاب شامل معرفی این شاعر برجسته و ارائه گزیدهای از آثار اوست. افزون بر این نویسنده با توجه به اینکه شعر حزین در زمان خود مورد بررسیها و نقدهای بسیاری قرار گرفت که حاکی از دقت نظر، دانش عمیق و نکتهسنجی بسیار هستند و تاریخ ادبیات دوره اسلامی نظیری نداشتهاند، کوشیده تا به عنوان دریچهای بر آفاق نقد ادبی آن دوره و دورههای بعد از او، مروری داشته باشد بر کم و کیف کار این ناقدان و این بخش به گفته نویسنده، شاید مهمترین بخش این کتاب باشد.