مقاله حاضر ضمن اشارهاي گذرا به محتوا و درونمايه عبهرالعاشقين نوشته روزبهان بقلي شيرازي (522-606) بر آن است که در گام نخست به تصويرپردازي و ساختارهاي تصويري روزبهان در اين اثر عرفاني بپردازد، سپس نقش اين تصاوير و شگردهاي بلاغي را در بازنمايي انديشه و ذهنيات روزبهان، و نيز نحوه ارتباط ميان آنها را مورد بررسي قرار دهد. حاصل اين پژوهش آن است که با توجه به ذهنيت استعارهگراي روزبهان، «قطب استعاري زبان» (به معناي فرايند تداعيها و حرکت زبان بر محور شباهت) در نوشتار او غالب است و اين جنبه از زبان وي در ساختهاي تشبيهي عقلي به حسي تا نمادهاي شخصي چندمعنا متجلي ميشود. بنياد آگاهي روزبهان در اين اثر که بر پايه «التباس» (پوشيدگي/ پوشيدهشدن) نهاده شده است و بيانگر نوع ذهنيت و جهانبيني عرفاني اوست، بر سراسر اين اثر، و بر تمام ابعاد زبان استعاري او سايه افکنده است و از آنجا که طريقت روزبهان مبتني بر ديدار و يافت است، در اثر او خانواده استعارههاي ديداري بر خانواده واژگان شنيداري غلبه دارد.
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
این کتاب دربرگیرنده هفت مقاله به این ترتیب است: پیرامون زبان و زبانشناسی؛ فارسی، زبانی عقیم؟؛ جمله، واحد ترجمه؛ روانشناسی زبان؛ اهمیت استنباط در درک زبان؛ ادراک گفتار؛ و مقایسه مقولات اسم در زبان فارسی و انگلیسی. هر یک از مقالات واحد مستقلی است که میتوان بدون توجه به مقاله قبل و بعد از آن مطالعه شود؛ ولی در تنظیم آنها سعی شده است مباحث کلیتر و زودتر مطرح شود و مقالاتی که به نحوی با هم مرتبط هستند، کنار هم قرار گیرند. این مقالهها جنبه فنی زبانشناسی ندارند؛ ولی در نوشتن آنها خواننده غیرزبانشناس ولی علاقمند به مباحث زبان و زبانشناسی مورد نظر بوده است.
هدف این کتاب آن است تا تصویری از نقد ادبی، دیدگاهها، نظریهها و اندیشههای رایج در جامعه ادبی فارسیزبانان در فاصله سالهای 900 تا 1200 هـ.ق را ارائه دهد. در این تحقیق به مسائل عمده ادبیات و نقد ادبی در متون فارسی نظری افکنده شده و نویسنده کوشیده تا دیدگاههای انتقادی و اندیشههای مؤثر در ذوق زمان و روند خلاقیت ادبی عصر صفوی را بررسی کند.
اين مقاله سخن منثور صوفيانه را در دو گونه متقابل ردهبندي ميکند: يکي سخن مغلوب و ديگري سخن متمکن. دو اصطلاح مغلوب و متمکن را برخي از صوفيان در آثارشان به کار بردهاند. بنياد تفاوتهاي اين دو گروه از متنها عبارتانداز: خاستگاه معرفتي، منبع آگاهي، محتواي متن و نقش و کارکرد زبان. متنهاي متمکن منطبق بر آگاهي گروهي و ايدئولوژيک و حاوي مفاهيم اجتماعي و عقايد گروه صوفياناند، وضعيتي را سازماندهي و تثبيت ميكنند و زبان در آنها نقش تنظيمكنندگي دارد. دسته دوم متنهاي مغلوباند که مولود تجربههاي شخصياند و جهانمتني و تصويري تازهاي ميسازند. از لحاظ دلالي، متن مغلوب گشوده و تاويلپذير است و قطب استعاري زبان در آن غلبه دارد؛ اما متن متمکن در شمار متنهاي بسته است. مقاله در پايان، سير دگرديسي زبان نثرهاي صوفيانه را از جانب کلام متمکن به سوي کلام مغلوب بيان ميکند.