پدید آمدن ابرمتن و شکلگیری فناوری نوشتار، چه تأثیراتی بر نظریه و کار ادبی و هنری گذشته است؟ در این مقال کوتاه با رجوع به یکی از نمونههای تاملبرانگیز ابرمتن، پاسخ به این پرسش را دنبال میکنم که خود زمینهساز طرح پرسشهای دیگری خواهد بود. ابرمتن، پدیدهای است که از دهه 1970 با نظرات نوآورانه تدنلسون، کاشف شبکه وب، شکل گرفت؛ پدیدهای جادویی که بعید نیست سرانجام به تاریخ کتاب پایان دهد و افقهای تازهای بر فرایند نوشتن، خواندن و آفرینش هنری بگشاید. در قرن بیستم، چند متفکر و فیلسوف مشهور از پایان کتاب سخن گفتند. ژاک دریدا بر این باور بود که پایان نوشتار خطی مستلزم پایان کتاب است.
کتاب «چرا ادبیات» اثر برجسته دیگری از ماریو بارگاس یوسا است که از متن انگلیسی با فارسی ترجمه شده است. در این کتاب که بخش اول آن درباره اهمیت ادبیات است، یوسا به این پرسش پاسخ میدهد که واقعا «چرا ادبیات؟» چرا خواندن رمان و داستان تا این اندازه اهمیت دارد و همه بزرگان آن را توصیه میکنند؟ این کتاب، که عنوان آن از مقاله نخست کتاب گرفته شده است، شامل دو مقاله و یک سخنرانی است که عنوانهای آن چنین است: چرا ادبیات، فرهنگ آزادی، امریکای لاتین: افسانه ـ واقعیت.
تاریخ ادبیات از قالبهای فکری نویسنده در پیوند با ساختارهای جمعی محیط او سخن نمیگوید، سبک کار او را با تحولات اجتماعی و اقتصادی زمان او در ارتباط قرار نمیدهد، مکانیسمهای آفرینش هنری را در آثار او به تحلیل نمیگذارد، اندیشههای او را در بستر زمان جای نمیدهد، رابطه آن را با تفکر رایج، نظام حاکم، با خواستهای زمان، با منافع طبقات اجتماعی نشان نمیدهد. این بخش از ادبیات را جامعهشناسی ادبی به عهده میگیرد. این کتاب در چهار بخش اصلی اصول و روش، تولید، توزیع و مصرف به زوایای مختلف جامعهشناسی ادبیات پرداخته است.