لفظ دریدایی «تفاوط» در این نوشته مدنظر ما نیست. سالها پیش آرتور رمبو شاعر معروف سمبولیست جمله مهمی گفت: من شاعری هستم که متقدمی بر من نیامده است. رمبو با بیان این جمله تمام گذشته شعر و شاعری پیش از خود را نفی و در عین حال اثبات کرد. آنچه مدرنیسم را از تمامی مکاتب و شیوههای تفکری قبل از خود جدا میکند همین تضاد درونی و در حقیقت نفی و اثبات همزمان و یکجای موضوعاتی واحد است. مهمترین تناقض درونی مدرنیسم آنجاست که از یک طرف مخالف بیچون و چرای سنت است و از طرفی به عنوان یک خلق و خو در تمامی اعصار وجود دارد و مرتباً تبدیل به سنت میشود.
تفرج صنع مجموعۀ برخی مقالات و گفتوگوهای مطبوعاتی عبدالکریم سروش در موضوعات علم اخلاق، فلسفۀ علم و تکنولوژی و علوم انسانی است. هفتهها و ماههایی که این مصاحبهها انجام میشد و تحریر مییافت، ایامی پر التهاب بود و نام علوم انسانی در مخاطب ناآشنا نفرت و وحشت را با هم بر میانگیخت؛ نفرت از علومی که به صورت علم مینمایند و به واقع علم نیستند و وحشت از دانشهایی که جمعی شعبدهباز برای بندنهادن بر پای مستضعفان و ربودن سرمایۀ ایمان آنان پرداخته و برساختهاند و به امتهای ستمکشیده به تزویر و فریب فروختهاند. غوغای سختی در معاندت و معاضدت این علوم برآورده بودند و از دو طرف کشمکش عنیفی میرفت.
نوشتار حاضر با مباحثی در باب اسمشناسی تاریخی آغاز شده و به دنبال آن با استناد به آثار دینی، اساطیری و فلسفی از دورههای مختلف تاریخی سخن به میان آمده است .در بخش دوم نیز درباره تجلی فرهنگ در دورههای اساطیری ماقبل یونان، دوره یونانی، قرون وسطی، دوره اسلامی و دوره جدید توضیح داده شده است .