کتاب غررالسیر، که هرمان زوتنبرگ آن را تحت عنوان غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم تصحیح و منتشر کرده است، در منابع مختلف به شخصی به نام حسین بن محمد ثعالبی مرغنی منسوب شده است. مؤلف در این مقاله به رد این انتساب می‌پردازد و مؤلف کتاب را همان ابومنصور عبدالملک ثعالبی نیشابوری معروف می‌داند. دلیل اساسی برای انتساب غررالسیر به حسین بن محمد مرغنی صورت نامی است که در ترنج‌های روی جلد قدیم‌ترین نسخه خطی شناخته شده این کتاب، نسخه کتابخانه سلیمانیه ترکیه از مجموعه داماد ابراهیم پاشا و نسخه ناقص کتابخانه بادلیان آمده است. بررسی نسخه ترکیه نشان می‌دهد که این نام اسم مؤلف کتاب نیست بلکه نام مالک نسخه یا کسی است که نسخه به هزینه و خواست او نوشته شده است. همچنین نام مؤلف کتاب در کتیبه آغازین کتاب در این نسخه به صورت «ابومنصور ثعالبی» و در نسخه پاریس سه بار در متن آمده است. اما حاجی خلیفه و ذیل‌نویسان کشف‌الظنون نسبت «ثعالبی» و کنیه «ابومنصور» را داخل نام حسین بن محمد مرغنی کرده‌اند و «ابومنصور حسین بن محمد المرغنی الثعالبی» نامی التقاطی و فرضی است که در هیچ یک از نسخه‌های موجود غررالسیر نیامده است. گذشته از دلالی نسخه‌شناسی، قراین و شواهدی نیز از متن کتاب به دست می‌آید، شامل: دلایل سبکی، قراین مربوط به معاشران ثعالبی و موافقت آنچه نویسنده غرر در متن کتاب درباره خودش می‌گوید با آنچه از سرگذشت ثعالبی می‌دانیم.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

6087e6d2e3255.png

مجمل الاقوال فی الحکم والامثال (نسخه به خط مؤلف کتاب در سال 693 قمری) ـ نسخه برگردان

یکی از ویژگی‌های این کتاب آن است که در گوشه‌ای از پهنه آناطولی تألیف شده و زبان اصلی و استخوان‌بندی آن به زبان فارسی است. دانشمندی آن را تألیف کرده که زادبومش یکی از شهرهای قلمرو غربی زبان فارسی بوده است. او با نگارش متنی استوار و به ترجمه درآوردن آیات و اقوال و امثال و ابیات عربی برای فارسی‌زبانان در قرن هفتم پیوستگی روحی و فرهنگی خود را به زبان ادبی رایج در منطقه محل زندگی خود مشهود کرده است. قصد او از تألیف این مجموعه، به دست دادن طریقه‌ای آسان در استفاده بردن از آیات و امثال و اشعار عربی به طور موضوعی بوده تا منشیان و دبیران بتوانند نوشته و گفته خود را بدان موارد آرایش دهند.

نثر/متون کهن/ادبی فرهنگ و تمدن/امثال و حکم
کتاب
574bf3660f1dd.PNG

اسکندر: از هجوم تا جذب

محمود امیدسالار

با اين که شخصيت اسکندر در حماسه ملي ايران آميخته‌اي است از صفات خوب و بد، در مطالعات شاهنامه‌شناسي و تاريخي ايران نوعي «اسکندرستيزي» غير منطقي به چشم مي‌خورد که با اشاعه داستان اسکندر در فرهنگ ادبي و شفاهي ايران در تناقض است. به روايت شاهنامه، اسکندر فرزند داراب و از سلاله شاهان ايران است و از نظر قانوني بر تاج و تخت ايران حق دارد. داستان کشورگشايي‌هاي او (2408 بیت) با تفصيلي بيش از برخي داستان‌هاي معروف شاهنامه نقل شده است. برخي از محققين به تبعيت از نولد که معتقدند ايرانيان براي اين که از خواري شکست به دست اسکندر برهند، داستان خويشاوندي اسکندر با داراب را اختراع کردند تا اسکندر را شاهي ايراني قلمداد کنند. اين مقاله احتمالات ديگر را در اين باب در نظر مي‌گيرد. يکي اين که داستان خويشاوندي اسکندر با داراب ساخته دستگاه تبليغاتي اسکندر باشد، زيرا داستان مشابهي در باب خويشاوندي اسکندر با شاهان مصر باستان که براي مشروعيت بخشيدن به حکومت اسکندر بر مصر اختراع شده نيز موجود است. دوم اين که اين قصص ساخته و پرداخته اشراف دورگه ايراني يوناني و مصري يوناني باشد، که پس از فتح ايران و مصر از ازدواج فاتحان يوناني و دختران اشراف اين دو سرزمين به وجود آمدند. مولف بر اين نظر است که امکان وجود اين علل چندگانه در عرض هم بيشتر از اين است که ايرانيان داستان اسکندر را به خاطر کاستن از تلخي شکست ساخته باشند. همين که اسکندر به صورت قهرماني ملي و کاملا ايراني در آمده است، نشان مي‌دهد که منشا داستان هرچه باشد، اسکندر در ادب رسمي و عاميانه ايران از ديرباز پذيرفته و ايراني شده بوده است.

مشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی فرهنگ و تمدن/اسطوره و فرهنگ
مقاله