«جادوی مجاورت» یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده در تأثیرات زبانی و شیوههای بلاغی است، همان چیزی که بعضی از انواع آن را در بلاغتهای ملل مختلف جهان چندین هزار سال است که ادیبان و ارباب بلاغت با عنوان «جناس»، یا معادلهای آن، در زبانهای فرنگی شناختهاند و در باب آن بحث کردهاند و به ردهبندی انواع آن پرداختهاند. تأثیر هنری جادوی مجاورت، در شاهکارهای ادبی جهان و در کتب مقدس عالم، و در صدر همه آنها قرآن کریم، امری است که هیچکس از آشنایان در آن تردیدی ندارد. در اینجا بحث بر سر امری دیگر است که شاید تاکنون به آن توجه نشده باشد. قصد من در این گفتار فقط طرح این مساله است ولی اثبات آن و تحلیل نتایج اجتماعی و تاریخی آن، کار سالها تحقیق توسط گروههای مختلف پژوهندگان خواهد بود.
یکی از مشکلات اساسی که در زبان فارسی وجود دارد، کلمههای همتلفظ یا واژههای همصوت است؛ برای مثال کلمه «باغی» به معنای سرکش و نافرمان و کلمه «باقی» به معنای پایدار و جاوید. این مسئله سبب بهوجودآمدن غلط املایی میشود. با توجه به این نیاز در جامعه، نویسنده این کتاب را با عنوان «فرهنگ واژههای همصوت» به نگارش درآورده است.
فردوسي هنگام برخورد با بسياري از واژگان و نامها به ارايه معني و وجه تسميه آنها اقدام نموده است. گاه ريشهشناسي واژهها در اين كتاب بزرگ بر اساس شكل ظاهري واژگان و با بهرهگيري از آرايشهاي ادبي صورت گرفته است. به اين معنا كه فردوسي با استفاده از بديع لفظي و معنوي، اسلوب الحكيم، حسن تعليل، جناس اشتقاق و شبه اشتقاق، با واژگان برخورد هنري نموده و با ابتكار و تصرفهاي هنري براي خود اجازه برآيند سازي درباره برخي واژه، تعبيرها و نامها قائل شده است. به علاوه در برخي از مواقع به توصيف ويژگيهاي معنايي اسمها و واژگان پرداخته و بدون اشاره آشكار و صريح به ريشه واژگان، به درستي مفهوم آنها را توضيح داده كه اين امر بيانگر آگاهي كامل حكيم توس از منابع و مآخذ اصلي و درست فهمي آنها و نيز معرفت زبانشناختي و فقه اللغوي (واژهشناختي Philological ) است. در مقاله حاضر كه به روش كتابخانهاي تهيه شده برخوردهاي هنري، اشتقاقهاي عاميانه و توضيحات علمي فردوسي درباره ريشه و معني واژگان به شيوه توصيفي و توضيحي بيان شده است.
از چند و چون شعر فارسی (ایرانی) پیش از اسلام آگاهی چندانی نداریم و در دوره اسلامی، هنگامی که شعر دری آغاز می شود، از نخستین نمونه هایی که در دست هست، نشانه های فراوان در حوزه مشابهت ها و همانندیها را بدوگونه می توان مورد بررسی قرار داد: اگر مثل بعضی از ناقدان معاصر که اندک شباهت لفظی را تا مرز سرقت و اخذ پیش می برند، بیندیشیم، می توانیم نیمی و بیشتر از نیمی تصویرها و خیالهای شاعران ایرانی را گرفته شده از تصویرها و خیالهای شاعران عرب بدانیم زیرا مشابهت به حدی است که قابل انکار نیست، اما اگر بپذیریم که در محیط فرهنگی مشترک و در حوزه اجتماعی خاصی – که ارتباط های معنوی دارای وسیع ترین مفهوم است – این گونه مشابهت ها امری طبیعی است؛ فقط می توانیم از مشابهت موجود سخن بگوییم بی آنکه این مشابهت را از راه بحث سرقات تفسیر و توجیه کرده باشیم...
حزین لاهیجی از شاعران غزلسرای سبک هندی در سده دوازدهم هجری است و باید او را آخرین شعله پرفروغ این سبک در تاریخ ادبیات فارسی دانست. بخشی از این کتاب شامل معرفی این شاعر برجسته و ارائه گزیدهای از آثار اوست. افزون بر این نویسنده با توجه به اینکه شعر حزین در زمان خود مورد بررسیها و نقدهای بسیاری قرار گرفت که حاکی از دقت نظر، دانش عمیق و نکتهسنجی بسیار هستند و تاریخ ادبیات دوره اسلامی نظیری نداشتهاند، کوشیده تا به عنوان دریچهای بر آفاق نقد ادبی آن دوره و دورههای بعد از او، مروری داشته باشد بر کم و کیف کار این ناقدان و این بخش به گفته نویسنده، شاید مهمترین بخش این کتاب باشد.