58851c6593319.PNG

تاریخ مختصر زندگانی و خدمات محمدولیخان خلعت‌بری سپهسالار تنکابنی همراه با یادداشت‌های شخصی او

مکان چاپ: تهران ناشر: عبدالصمد خلعت‌بری تاریخ چاپ: ۱۳۲۸ هجری شمسی زبان: فارسی

محمدولی خان خلعتبری معروف به سپهدار تنكابنی در حدود سال 1225 ش در یكی از روستاهای اطراف تنكابن به دنیا آمد و پس از فراگیری دروس ابتدایی، وارد كارهای نظامی گردید. وی مراحل ترقی را به سرعت پیمود و در زمان مظفرالدین شاه، با تقدیم پیش‏كشی قابل ملاحظه‏ای وزیر گمرك شد. محمدولی خان در طی سالیان متمادی پست‏های متعددی از قبیل حكمرانی گیلان، اردبیل و مشكین شهر را به عهده گرفت و از طرف مظفرالدین شاه، لقب سپهدار اعظم را دریافت كرد. وی همچنین مدتی حاكم تهران بود و بر آزادی‏خواهان خشونت زیادی روا داشت. سپهدار هنگام مشروطه از رجال مستبد و خودكامه به شمار می‏رفت و با آزادی و مشروطیت دشمنی داشت به طوری كه با شنیدن نام مشروطه، حالش دگرگون می‏شد. وی كه برای سركوبی شورش آذربایجان راهی این خطه شده بود، وقتی كه نتواسنت كاری از پیش ببرد، راهی گیلان گردید و انجمن عدالت را تشكیل داد. سپهدار در حالی كه در ابتدا از طرفداران محمدعلی شاه بود، پس از چندی قصد فتح تهران نمود و پس از فتح پایتخت و خلع پادشاه، شخص اول ایران شد. وی پس از مدتی صدراعظم احمد شاه گردید و هم‌زمان وزارت جنگ و داخله را بر عهده داشت. سپهدار پس از سه بار نخست‏وزیری و در حالی كه لقب سپهسالار اعظم را هم یدك می‏كشید، مدتی والی آذربایجان بود تا اینكه در كودتای اسفند 1299 ش در زمره توقیف‌شدگان قرار گرفت و مدتی را در زندان گذراند. وی در سال‏های آخر عمر به عنوان یك رَجُل برجسته در مراسم‏ها حضور می‏یافت تا اینكه بابت مالیات املاك وسیع خود، مبالغ هنگفتی بدهكار شد. سپهدار كه هرگز سختی ندیده و عمری زیر بار این حرف‏ها نرفته و كسی از او مطالبه مالیات نكرده بود، چون عرصه را بر خود تنگ دید در 27 تیر 1305 ش در هشتاد سالگی با اسلحه كمری‏اش خودكشی كرد و در امامزاده صالح تجریش به خاك سپرده شد. وی مردی بسیار متهوّر، تندخو، فاقد نظم و ترتیب، متعدی، مستبد، خودرای، جاه‌طلب، لجوج و كینه‏توز و حریص در جمع‌آوری اموال به خصوص املاك بوده است. سپهسالار بزرگ‏ترین ملاك زمان خود بود و بیش از هزار نفر نوكر و سوار و خدمه داشت كه همه از او تأمین می‏شدند.

منابع مشابه بیشتر ...

6629154865673.jpg

خطابه آقای سیدحسن تقی زاده مشتمل بر شمه ای از تاریخ اوائل انقلاب و مشروطیت ایران

سیدحسن تقی زاده

محمد درخشش در مقدمه کتاب خطابه آقای سیدحسن تقی زاده می گوید: در طی سلسله سخنرانی های سال 1337 باشگاه مهرگان به علت آنکه، نهضت مشروطیت ایران قسمت مهمی از تاریخ کشور ما را تشکیل میدهد اینجانب برای روشن شدن نکات تاریک این نهضت تاریخی از دانشمند محترم جناب آقای تقی زاده درخواست نمودم مشاهدات و اطلاعات خودشان را ضمن یک یاد دو سخنرانی در باشگاه مهرگان برای معلمین بیان نمایند و بسیار از ایشان متشکرم که دعوت بنده را قبول فرمودند و در باشگاه مهرگان به ایراد یک سلسله سخنرانیهای مفید و مهم اقدام نمودند.

661e8efb00522.jpg

جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان

علی محمد ساکی

سرزمین کهنسال دلاوران ایران باختری از نظر جغرافیای تاریخی و تاریخ مرموز و ناشناخته است. اگر آنطور که در خارج از ایران محققانی چون هرتسفلد، دمرگان، مینورسکی، رالنسن، سر ارول استین برای بررسی گذشته های این سرزمین کوشیده اند فضلای کشور نیز توجهی ابراز می داشتند. اینک بسیاری از زوایای تاریک تاریخ چند هزارساله میهن ما روشن شده بد. نخستین کتابی که درباره لرستان به چاپ رسید مجموعه ای از غلامرضا خان والی و انیس المسافر نام داشت. کتاب مذکور در بوشهر به چاپ رسیده و مشتمل بر آگاهی هایی در مورد جانوران شکاری و فرمانروایان لر از حسین خان والی تا زمان مولف است، پس از آن باید از جغرافیای نظامی لرستان تالیف سپهبد رزم آرا نام برد که مشتمل بر جغرافیای مناطق با توجه به جنبه نظامی انها و ورود قوای دولتی به لرستان و سرکوبی عشایر این منطقه می باشد. آقایان بهمن کریمی و محمدعلی امام شوشتری نیز چند صفحه ای از کتابهای جغرافیای تاریخی غرب ایران و تاریخ جغرافیایی خوزستان را به لرستان اختصاص داده اند. با این حال تا به امروز کتابی که منحصر به تاریخ یا جغرافیای تاریخی این قسمت از ایران باختری باشد تالیف نشده است.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

65e0a6b494e89.jpg

یادداشت های سپهسالار تنکابنی (محمد ولیخان تنکابنی)

عبدالصمد خلعت‌بری

این کتاب توسط امیر عبدالصمد خلعت‌بری گردآوری شد و به اهتمام محمود تفضلی در سال 1362.ش توسط نشر نوین به چاپ رسید. این کتاب درواقع دو بخش است: در بخش نخست آن، زندگی سپهسالار تنکابنی شرح داده شده و بخش دوم آن، یادداشت‌های شخص سپهسالار است که شامل 169 یادداشت یا سند می‌باشد. در بخش نخست، تفضلی شرح کاملی از زندگی سپهسالار از کودکی تا سرداری، خدمات دولتی، فتح تهران و خودکشی او آورده است. در این بخش آنچه در مورد مشروطه استرآباد است شرح حوادث این منطقه در حدود یک سال پس از اعطای مشروطیت می‌باشد. در آن زمان عده‌ای از ترکمانان را ملاکان با دسیسه درباریان مستبد شاه، تحریک کردند و آن‌ها به منظور ایجاد زحمت برای حکومت مشروطه، به منطقه تاخت و تاز نمودند و این بود که محمدولی‌خان سپهدار مأمور سرکوبی آنان شد. مأموریت سپهدار از رمضان 1325.ق تا جمادی‌الثانی 1326.ق به طول انجامید. او جنگ‌های سختی با ترکمان‌ها کرد که طی آن اسرا و اموال غارت‌شده را از آنان باز ستاند و به صاحبانشان برگرداند و مبالغی از مالیات‌های عقب‌افتاده‌شان را وصول کرد. با این حال چون درباریان، قدر کارِ او را ندانستند، منطقه را رها کرد و از راه شاهرود و سمنان خود را به «لار» رسانید. در این مدت مجلس هم به توپ بسته شد و دوره استبداد صغیر آغاز گردید. او درواقع دفع‌الوقت می‌کرد تا اوضاع تهران مشخص شود، خود در این یادداشت‌ها نوشته است: «بنده هم برای اینکه کمی وقت بگذرانم در این راه‌ها توقف کردم.» به‌هرحال پس از رسیدن به تهران و اعزام به محل مأموریت جدید و سپس روی‌گردانی از اردوی استبداد، در تنکابن پرچم مشروطه‌خواهی افراشت و از این کار او، استرآباد هم پیروی کرد و استرآبادی‌ها خروج حاکم دست‌نشانده شاه مستبد ــ محمدعلی‌شاه ــ را خواستار شدند. در بخش دوم کتاب که عیناً یادداشت‌های سپهسالار آمده، چیزی که جالب است حضور علی‌محمدخان کتول (سالار معزز/ مفاخرالملک) و سعدالله‌خان میرفندرسکی (ایلخانی)، مستبدان منطقه، در اردوی سپهسالار تنکابنی می‌باشد که با ترکمان‌ها می‌جنگیدند. سپهسالار خود یادآور ‌شده است که مالیات دو ساله به قدر بیست‌هزار تومان از مردم گرفته شد. یکی از علت‌های رنجیدن سپهسالار تنکابنی از دولتیان و رها کردن منطقه استرآباد و به سوی تهران رفتن، این بود که تلگراف‌خانه را که پنج سال اجاره کرده بود از او گرفتند. وی در کتول مهمان علی‌محمدخان مفاخرالملک شد و از راه شاهرود به سمت تهران رفت. در ادامه یادداشت‌ها، او از جنگ نیروهای دولتی با نیروهای شاه مخلوع و تیرباران شدن علی‌خان ارشدالدوله و فرار سواران ترکمن و مازندرانی و استرآبادی او یاد ‌کرده و همچنین از ورود اردوهای دولتی به ساری و بارفروش، که خود معترف است که چه ظلم‌ها کرده‌اند: «هرجا می‌رسند آتش می‌زنند و خراب می‌کنند و غارت و قتل می‌نمایند.» او از قشون‌کشی عبدالحسین‌خان معزالسلطان به سمت استرآباد هم یاد کرده است که نزدیکی روستای «گز»، اهالی کردمحله (= کرد کوی امروزی) سد راهش شدند و پانصد تن از افراد او را کشتند و او را ناگزیر کردند که فرار کند.

شرح حال/خاطرات و یادداشت ها
کتاب