در این مقاله به معیارهای استفاده از تصویر در فرهنگها و مبانی نظری آن، میزان استفاده از تصویر و مشخصات آن، تناسب محل درج تصویر و شیوه تشخیص تصویرهای مورد نیاز پرداخته شده است. متغیرهای مؤثر بر استفاده از تصویر، مانند نوع مخاطب، زمان نگارش فرهنگ، و یکزبانه یا دوزبانه بودن فرهنگ و همچنین چگونگی استفاده از تصویر در سه فرهنگ بررسی شده است.
«فرهنگ رشیدی» از جمله چند فرهنگ فارسی معروف است. این کتاب اثری است از سیدعبدالرشید تتوی. این کتاب ظاهرا نخستین فرهنگ انتقادی فارسی است که در سال 1064 قمری نوشته شده است. نویسنده بعد از دیباچه، با رعایت حروف تهجی اول و دوم، فرهنگ لغتی در 25 باب ترتیب داده است. منابع اصلی نویسنده، فرهنگ جهانگیری و فرهنگ سروری بوده است. او با تلخیص فرهنگهای پیشین و اصلاح بدخوانیها و نقد لغات و شواهد، طرحی نو در فرهنگنویسی درانداخته است. نویسنده بعد از آوردن لغات، استعارات هر باب را ذکر کرده که البته شمار زیادی از آنها در زمره کنایات میگنجد.
«ارجاع» عبارت است از عمل رجوع دادن خواننده از نقطهای در متن به جایی دیگر به وسیله نشانهای که وی را دعوت میکند تا برای یافتن اطلاعی خاص به جایی مشخص رجوع کند. ارجاع به خودی خود و اغلب برای یافتن اطلاعی محتوایی خواننده را به شیوهای کما بیش صریح و مشخص به داخل خود متن یا خارج از آن راهنمایی میکند. در فرهنگها، ارجاعها داخل خود متن هستند و برای این به وجود آمدهاند که خواننده را به جایی دیگر در متن فرهنگ رجوع دهند.
فرهنگنویسی امروزه فعالیتی علمی و نظاممند است. به همین دلیل، سلیقههای شخصی نمیتواند جوابگوی نیازهای این حوزه از پژوهشهای زبانی باشد. در این حوزه از دانشهای متفاوتی بهرهگیری میشود، که از جمله میتوان به نحو، صرف، آواشناسی و واجشناسی اشاره کرد. یکی از مباحث مورد توجه در فرهنگنویسی نحوه درج افعال مرکب و انضمامی و مشتقات مربوط به آنها است. یکی از اقسام این ترکیبات، ترکیبات گروه حرف اضافهای و فعل است، مانند «از خود گذشتن»، «از کار بیکار شدن»، «از کار دست کشیدن» و مشتقات مربوط به آنها. مسئله مورد تحقیق در این پژوهش این است که آیا چنین افعالی باید به همین شکل و با قرار گرفتن حرف اضافه در آغاز مدخل شوند؟ در غیر این صورت، آیا این موارد باید همه پشت سر هم ردیف شوند یا اینکه مدخلهای دیگری میتواند بین آنهاواقع شود. مثلاً آیا میتوان واژه دیگری را بین «از خود گذشتن» و «از قلم افتادن» درج کرد؟ در هر مورد، مبانی علمی آن چه خواهد بود؟ این جستار میکوشد با تحلیل اینگونه افعال پاسخهایی قابل دفاع برای سوالات فوق پیدا کند.
توجه به ساختار زباني اثر ادبي از ويژگيهاي ممتاز مكتب صورت گراي (فرماليستي) روسي است كه در سالهاي آغازين قرن نوزده مطرح و پس از آن نيز مورد اقبال بسياري از زبانشناسان و اديبان قرار گرفت. با توجه به بحثهايي كه در زمينه رابطه زبان و ادبيات مطرح است كه برخي زبان را به طور كلي جداي از ادبيات ميبينند و برخي به عكس زبان را محملي براي ادبيات ميانگارند، اين پژوهش ميكوشد تا با استناد به برخي از ويژگيهاي زبان فارسي نشان دهد كه شكلگيري ادبيات منظوم به ويژگيهاي زباني هر زبان بستگي دارد. در اين زمينه مقاله ميكوشد تا با بررسي ابزارهاي زبانشناختي چون قلب نحوي، مطابقه فاعلي و همچنين ترتيب كلمات اصلي در پارهاي از اشعار حافظ نشان دهد كه تا چه اندازه اين ابزارهاي زباني در نظم آفريني ادبيات منظوم فارسي موثرند. در اين پژوهش با مقايسه پارهاي از اشعار حافظ و شكسپير نشان داده شده است كه چگونه استفاده و يا عدم استفاده از چنين ابزارهايي ميتواند در شكلدهي اين دو ادبيات موثر باشد. همچنين اين پژوهش تفاوت گرايش به ادبيات منظوم در ادبيات فارسي و گرايش به ادبيات منثور در ادبيات انگليسي را ناشي از امكان استفاده شاعر از برخي از قابليتها و ابزارهاي زباني اين دو زبان ميداند و نشان ميدهد كه حداقل بخشي از ادبيات در هر زبان به ويژگيهاي زباني زباني كه ادبيات به آن تظاهر مييابد بستگي دارد. اين پژوهش عملا نشان ميدهد كه ادبيات برخلاف برخي از هنرها كه مستقل از مصالح مورد استفاده به صورت حقيقتي جداگانهاند، زبان به عنوان مواد بيان ادبيات در شكلدهي ادبيات موثر است. بر اساس يافتههاي اين پژوهش برجستهشدن نوعي از ادبيات در زباني خاص متاثر از قابليتها و محدويتهاي آن زبان خاص ميباشد.