از روزگار زندگی ناصرخسرو تا نگارش کهنترین دستنویس برجای مانده از دیوان وی نزدیک به سه سده فاصله افتاده است. کهنترین گلچین دیوان او نگاشته 712 ـ 714 قمری است که در چاپ مینوی ـ محقق (1353) با نشانه «س» به کار رفته است. کهنترین دستنویس کامل دیوان این سرانیده در 736 قمری نگاشته شده است. پیداست که در درازای این سه سده دستخوردگیها و تحریفهای فراوانی در استنساخ سرودههای وی روی داده است. به ویژه که در زبان این سراینده برخی واژهها و ساختهای نحوی دیده میشود که به همراه پارهای از ویژگیهای مربوط به سبک فردی وی، فهم متن دیوانش را برای بسیاری از خوانندگان و رونویسگران، بیش و کم دشوار کرده است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
رستم و اسفندیار برجستهترین، نیکترین و مهمترین پهلوانان شاهنامهاند؛ از اینرو برخورد این دو یل از وزن و حساسیت خاصی برخوردار است. اسفندیار شاهزادهای جوان است، با چشم به تختی که شایستگی آن را دارد. او برخلاف گشتاسب، نه یک موجود آزمند و متزلزل و فریبکار، بلکه دلاور شکستناپذیر و مقدسی اس تکه برای نیکترین دینها و اندیشهها شمشیر زده است. رستم در مقابل او، پهلوان قرون و ابرمردی است که تبلور تکاپو و رنج مردانه یک تبار است. در این کتاب افزون بر مقدمه، سه مقاله پیرامون رستم و اسفندیار و همچنین متن آن از روی نسخه شاهنامه چاپ مسکو آمده است.
تصحیح سرودههای سلمان ساوجی کار دشواری است که تاکنون چند پژوهشگر بدان دست یازیدهاند. بیگمان فراهمآوردن متن انتقادی از کلیات این سخنور بزرگ، به دلیل حجم کار و تنوع قالبها و اقتضائات آن، دشواری دوچندانی در پی خواهد داشت. با این همه اگر اصول تصحیح انتقادی به درستی رعایت شود و مصحح نیز توانمندیهای بایسته کار را داشته باشد، این دشواری نهتنها تأثیر منفی چندانی نخواهد گذاشت، بلکه خود زمینهای برای نمودارگشتن شایستگیهای فنی مصحح خواهد بود. متأسفانه کلیات سلمان ساوجی که نشر سخن ویراست دوم آن را راهی بازار کرده است، چنین نیست و کاستیهای فراوانی در آن راه یافته است. آنچه پس از این خواهد آمد کوششی است برای رسیدن به صورت درست بیتهای مغلوط این چاپ و نیز یادآوری لغزشهای گوناگون مصحح در کار.
خیالپردازی بیاندازه بیدل باعث شده است که شعرشناسان بیشتر به همین بعد از هنر وی توجه کنند. حال آنکه شعر بیدل ابعاد دیگری هم دارد که هر یک به جای خود قابل توجه است. بیدل را تنها نباید شاعری خیالپرداز دانست؛ هر چند خیالپردازی برجستهترین ویژگی شعر او به شمار میرود. شعر بیدل شعری است که نمود آشکاری از تصنعهای زبانی در آن دیده میشود و روشن است که شاعر بسیار آگاهانه و زبانورزانه به سراغ سرودن میرفته است. این را از نشانههای فراوانی میتوان دریافت. یکی از آن نشانهها برقرار ساختن تناسبهای لفظگرایانه یا معنابنیاد بدیعی است که شاعر بدان توجه بسیار دارد. همچنین است کاربرد وزنهای دراز و ناآشنا و نیز ردیفهای نامعلوم و متکلفانه. گفتنی است که بررسی کارکردهای سبکساز غزل بیدل در این جستار تنها جنبه توصیفی دارد و نگارنده به هیچ روی در پی آن نیست که این ویژگیها را ارزشگذاری کند یا از به کار رفتن آنها در شعر بیدل ستایش کند. ایبسا که خود نگارنده به چنین زبانی انتقادهایی داشته باشد و خود را با پژوهندگانی که زبان بیدل را دارای نابسامانیها و ناهنجاریهای فراوان میدانند یا به ضعف تألیف او و دوری شعرش از برخی موازین طبیعی زبان اشاره کردهاند.