طبق تقسیمبندی لادیسلاو زگوستا، زبانشناس و لغتشناس چک، فرهنگ تاریخی زبان، به همراه فرهنگ ریشهشناسی یکی از دو صورت فرهنگ در زمانی (تاریخ) و گونهای از آثار مرجع است که در آن تحولات واژگان زبان در سطح صورت و معنا در طول زمان نشان داده میشود. موضوع اصلی این قبیل فرهنگها ترسیم تحولات تاریخی واژگان یک زبان از نخستین شاهد مکتوب آن است. تحولات صرفی و معناشناختی ای که یک واژه از سر گذرانده است به ترتیب در دورههای مختلف براساس شواهدی از منابع ادبی و غیر ادبی توصیف میشود.
کتاب «چرا ادبیات» اثر برجسته دیگری از ماریو بارگاس یوسا است که از متن انگلیسی با فارسی ترجمه شده است. در این کتاب که بخش اول آن درباره اهمیت ادبیات است، یوسا به این پرسش پاسخ میدهد که واقعا «چرا ادبیات؟» چرا خواندن رمان و داستان تا این اندازه اهمیت دارد و همه بزرگان آن را توصیه میکنند؟ این کتاب، که عنوان آن از مقاله نخست کتاب گرفته شده است، شامل دو مقاله و یک سخنرانی است که عنوانهای آن چنین است: چرا ادبیات، فرهنگ آزادی، امریکای لاتین: افسانه ـ واقعیت.
تاریخ ادبیات از قالبهای فکری نویسنده در پیوند با ساختارهای جمعی محیط او سخن نمیگوید، سبک کار او را با تحولات اجتماعی و اقتصادی زمان او در ارتباط قرار نمیدهد، مکانیسمهای آفرینش هنری را در آثار او به تحلیل نمیگذارد، اندیشههای او را در بستر زمان جای نمیدهد، رابطه آن را با تفکر رایج، نظام حاکم، با خواستهای زمان، با منافع طبقات اجتماعی نشان نمیدهد. این بخش از ادبیات را جامعهشناسی ادبی به عهده میگیرد. این کتاب در چهار بخش اصلی اصول و روش، تولید، توزیع و مصرف به زوایای مختلف جامعهشناسی ادبیات پرداخته است.
مشهورترین کاربرد «خیش» را شاید بیشتر کسانی که با متنهای کهن سروکار دارند از تاریخ بیهقی در خاطر دارند و در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. فرهنگهای فارسی هر کدام به نحوی از «خیش» و «خیشخانه» تعریفی به دست دادهاند که برخی از آنها در لغتنامه نقل شدهاند. در این مقاله بر آنیم تا به نحوه به وجود آمدن این دو ابزار برودتی و حتیالمقدر سازوکار آن بپردازیم. گفتنی است ناجی معروف، محقق عرب، نیز در مقاله خود با عنوان «فصول من حضاره بغداد» در بخش «تکییف الهواء و تبرید البیوت ببغداد» براساس یافتههای خود به سازوکار خیش و خیش خانه پرداخته است و ما در این مقاله به یافتههای او نیز اشارهای خواهیم داشت.
مصدر هشتن در زبان فارسی، علاوه بر معانی اصلی خود، یعنی «گذاشتن، اجازه دادن، رها کردن، ترک کردن و ...»، معانی اصطلاحی نیز داشته که تا قرن هشتم متداول بوده، اما فرهنگهای فارسی آن را ذکر نکردهاند و آن اصطلاح فقهی «طلاق دادن» است. هشتن در فارسی دری مانند طلاق در زبان عربی علاوه بر معنی اصلی خود مفهوم اصطلاحی نیز به خود گرفته است.