در گفت و گو با همکاران «گوهران» گه گاه این موضوع عنوان میشد که اگر این مجله با رویکردی جدی به ترانه و ترانهسرایی بپردازد، به حضور زنده یک جریان فرهنگی یاری کرده است. امروزه دهها جوان با استعداد به ترانهسرایی روی آوردهاند و مجموعههایی در این زمینه به چاپ رسیده است. اگر یک جریان انتقادی پدید نیاید، و عیب و هنر ترانهسرایان جهان بررسی نشود بیم آن میرود که همان بیرسم و راهی که شعر جوان را گرفتار کرده، دامنگیر ترانهسرایی نیز بشود. گوهران میتواند با چاپ کارهای قابل قبول ترانهسرایان جوان و انتقاد سازنده از آثار آنان در حد توان خود زمینه رشد سالم ترانهسرایی را فراهم آورد و ظاهرا به قصد شروع کاری در این زمینه، بررسی و نقد دفتر ترانههای آقای مهدی قلیزاده را برای بررسی پیشنهاد کرده تا فتح بابی برای ارزیابی کارهای ترانهسرایان جوان باشد.
علی اشرف درویشیان را میتوان یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران دانست. او در نویسندگی به جز صمد بهرنگی، تحت تاثیر نویسندگان بزرگ دیگری مانند بزرگ علوی، صادق هدایت، محمود دولت آبادی، ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر نیز بود. او در نوشتههایش سعی میکرد قلم خودش را با نگاهی به آثار و تکنیکهای نویسندگی این بزرگان روی کاغذ بیاورد. این مجموعه کتابها که زیرنظر او به نگارش درآمده، دربرگیرنده شعر، داستان کوتاه، قصه و نقد و بررسی ادبیات کودک و نوجوان میباشند.
علی اشرف درویشیان را میتوان یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران دانست. او در نویسندگی به جز صمد بهرنگی، تحت تاثیر نویسندگان بزرگ دیگری مانند بزرگ علوی، صادق هدایت، محمود دولت آبادی، ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر نیز بود. او در نوشتههایش سعی میکرد قلم خودش را با نگاهی به آثار و تکنیکهای نویسندگی این بزرگان روی کاغذ بیاورد. این مجموعه کتابها که زیرنظر او به نگارش درآمده، دربرگیرنده شعر، داستان کوتاه، قصه و نقد و بررسی ادبیات کودک و نوجوان میباشند.
«سرود باران» فرخ تمیمی را در صفحه ادبی مجلهای خواندم. در این شعر ساده کوتاه، حسی بود که مرا گرفت. شعر فوقالعادهای نبود، اما زنده بود. جذابیتی داشت. یک روز فرخ را در کافه نادری دیدم و به او گفتم که چقدر از سرود بارانش خوشم آمد. به شوق آمد و از من دعوت کرد به خانهشان برویم تا کتاب «آغوشم را که تازه از چاپ درآمده بود، به من هدیه کند. قبلاً با فرخ آشنایی در حد سلام و علیک داشتیم. شعر «سرود باران» سبب آشنایی بیشتر ما شد. از آنجا به خانه پدریش رفتیم که از آن، خاطرهها داشت. سالهای کودکی و نوجوانیاش را در این خانه گذرانده بود. آن طور که از اشارههایش پیداست، بچه شیطان و سرزندهای بود و در دعواهای بچه محلها جزو «تیرکمانداران»، چرا که چون قلدر نبود، در دعوا با گروه رقیب با آنها سرشاخ نمیشد و در واقع «عقبدار جبهه» بود. با این توصیفها، فرخ چندان درونگرا نبود. همین روحیه شعرش را از آسیب گرایشهای بیمارگونه به سانتی مانتالیزم و عشقهای سودایی دور نگه داشته است. شعرهای جوانی فرخ از همین سلامت نفس خبر میدهند. شور و سرزندگی درونمایه پویایی این شعرهاست.