در این ویژه نامهای که تدارک دیدهاید و میخواهد راجع به زندگانی ادبی و شعری زنده یاد احمد شاملو باشد، از من هم خواستهاید چیزی بنویسم. خودتان هم موضوع آن را تعیین کردهاید؛ یعنی گفتهاید تو که «یعنی من که» سالهای پیش در مقدمه کتاب روشنتر از خاموشی، ذیل نام شاملو، راجع به او نوشتهای: «... راه شاملو سهل و ممتنع است؛ سهل است چون همه کس میتوانند گامهای نخستین را در این راه بردارند به شرط این که نخواهند به جایی برسند. ممتنع است چون طی سی سال گذشته [من این مقدمه را بیست سال پیش نوشتهام و حالا میشود پنجاه سال گذشته] تنها او بود که از این راه به سلامت گذشت و به سرمنزل عافیت رسید. این درخت فقط یک سیب داشت که آن را شاملو خورد و تمام شد، و به زودی هم به بار نخواهد نشست و اگر نشست سیب درشتی به بار نخواهد آورد. تصور میکردم، نه تنها پس از بیست سال و به عبارتی پنجاه سال، بلکه پس از بیست روز از آنچه گفتهام پشیمان شوم و خلاف آن را ببینم. اما، و شگفتا که اکنون پس از پنجاه سال، هنوز به آنچه گفتهام اعتقاد دارم و اعتقادم عمیقتر هم شده است: این که شاملو در نخستین اثر چاپ شدهاش ـ آهنگهای فراموش شده ـ چه گونه شعری را میپسندیده و میگفته و بعد از چه راههایی رفته و چه بحثها و مجادلاتی با نیما یوشیج و در کنار او با چند تن شعر دوست روشنفکر اروپا رفته فرانسه خوانده فوق مدرن بیخبر از ریشههای شعر فارسی حشر و نشر داشته و سرانجام از لحاظ فرم و محتوا به راهی افتاده که خاص خودش بوده و تا آخر عمرهم از همین راه عدول نکرده عوامل بسیاری دارد که فقط میتوانم به آن عوامل اشاره کنم.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
موضوع این کتاب، ارائه و شرح نمونههای بهگزینی از غزلهای پارسی است؛ منظور از غزل پارسی گونهای از اشعر است که به لحاظ شکل و قالب، مصراع اول بیت نخستین (مطلع) آن با مصراع دوم همان بیت و سایر بیتها همقافیه باشد و در یکی از بحرهای شعری (وزنهای عروضی) سروده شود. مجموع ابیات آن کمابیش شش تا سیزده بیت باشد، از لحاظ درونمایه به بیان حالات بزمی و عواطف غنایی و غرامی بپردازد و در حوزه احساس درونی و خصوصی شاعر نسبت به معشوق و مطلوب و خطاب به او سروده شود.
یدالله بهزاد کرمانشاهی در نیمه بهمن 1304 در کرمانشاه متولد شد و در پنجم فروردین سال گذشته 1386 از کرمانشاه به جهان دیگر رفت. تولد و مرگ او در کرمانشاه برای آرام کردن شدت علاقه و وابستگیاش به این شهر کافی نبود؛ نام کرمانشاه را به نام خانوادگیاش پیوست تا تمام عمرش با او همراه باشد. این فرزند فرزانه و سلحشور کرمانشاه جز برای تحصیل در دانشگاه تهران که آن زمان تنها دانشگاه ایران بود و او بالاجبار باید کرمانشاه را ترک میکرد و به گفته خودش «دو سه سالی به تباه کردن زندگی در دانشگاه تهران ...» از کرمانشاه دور میشد.