نخستین بار در سال 1365 با شمس ملاقات کردم. آن روزها من تا حد زیادی بر نرودا متمرکز بودم و کتاب کوچکی هم از کارهای او با نام دریا با ترجمه من در بازار بود. این که شمس با محبت بسیار مرا تشویق کرد برایم خوش آیند بود؛ اما بسیار مهمتر از ان، نوع اشعاری بود که میگفت تکانش داده است. اشعاری که کمتر متعلق به نرودای سیاستمدار بود. اشعار نرودای انسان، نرودای کل نگر، نرودایی که اشیاء و عاطفهها با او سخن گفته بودند .... نرودای شاعر. در این شعرها از این این سخن رفته بود که «دوشنبهها و سهشنبهها به هم آمیختهاند/ و هفته با تمامی سال». و اشعاری که نمیشد در آنها «زمان را با قیچیهای کند ... برید». او شیفته نرودایی شده بود که گفته بود: «چه اندک است ان چه میدانیم/ چه فراوان آن چه فرض میکنیم/ چه دشوار آن چه میآموزیم». من در همان روز در این درک والا که در کنار یک فروتنی سربلند، شاعر درون شمس را مینمایاند نشانههای بزرگمردی نو را در شعر معاصرمان دیدم. و آن بزرگمرد امروز با ماست، بلند بالا و فروتن. دانایی که میداند هیچکس دانای کل نیست. شمس، سرودن را در سالهای پیش از انقلاب آغاز کرد، اما اوج و بالندگی شعر او و زبان و بیان مستقل و توانمندش به سالهای دهه شصت تعلق دارد. در این سالهاست که او پیوسته سادگی دیار دلبندش در شمال را میشکافد و پا به درون نه توی سرسام آور حرکت، تضاد، شور بختی، پیروزیها و تلخکامیهای تحول و انقلاب و جنگ مینهد و بی آن که درون پوسته سنگینتر یعنی شعار زندانی شود، به آزادی درک کل نگر از جهان، انسان و زمانه نزدیک میشود. در همین سالها و در پرتو رسیدن به نگاه سامان مند ولی غیر دیکته شده است که قدم به قدم از تکرار دور میشود و به شکلی طبیعی و نه تقلیدی، با آهنگی روان و نه تحمیلی به پرسشهای نهائی شعر یعنی زندگی، عشق و مرگ نزدیک میشود. و چنین است که شعرش قدم به قدم به شفافیت رویا گونی میرسد که همان «رویا در بیداری» است.
یکی از شیوههای ابراز نظر در مورد قدرت و نظام سیاسی در دوره پهلوی دوم، سرودن شعر بود. از آنجایی که اختناق حاکم بر جامعه اجازه اعتراض و اظهارنظر صریح را نمیداد، بسیاری از افراد با استفاده از صنایع ادبی، چون کنایه، ایهام و ... در قالب شعر مخالفت خویش را با وضعیت موجود اعلام میکردند. از طرف دیگر تعدادی از طرفداران رژیم پهلوی نیز به وسیله شعر به تعریف از این رژیم میپرداختند. این کتاب اشعار مخالفین و موافقین رژیم پهلوی را با توجه به مبانی فکری آنها مطرح کرده و مضامین و معانی هرکدام را مورد بحث قرار داده است.
این کتاب دو هدف را دنبال میکند؛ استخراج کلمهها و ترکیبهای تازه و بکر از لابلای اشعار شاعران بزرگ معاصر فارسی که در این بخش نگارنده تلاش کرده حجم بزرگی از خلاقیتها و آفرینشهای زبانی شاعر را در قالب واژهنامهای اختصاصی ارائه کند. هدف دوم آن است که این فرهنگ میتواند تا حد زیادی مواد و مصالح لازم را برای بررسیهای ادبی و زبانشناسی در حوزههای گوناگون سبکشناسی و نقد ادبی درباره شاعر و ادبیات معاصر فراهم آورد. این کتاب فرهنگ اشعار فروغ فرخزاد است که نویسنده کوشیده این دو هدف را در آن دنبال کند.
ریچارد رایت را اغلب به عنوان نویسنده نامآور و معترض افریقایی ـ امریکایی و یکی از صداهای بلند سیاهان در آمریکا میشناسند که مورد پیگرد و آزار قرار گرفته و در ابتدای دهه 1960 در تیعیدی خود خواسته، در فرانسه درگذشته است. بسیاری به این نیز که ریچارد رایت گاهی شعر هم مینوشته اشاره کردهاند، لیکن خط فکری و سبک شعرهای او تقریبا همیشه سیاسی و در جهت بیان بیپرده اعتراض معرفی شده. اکنون با ریچارد رایت هایکو سرای روبه روییم و این یک مکاشفه است! این ریچارد رایت، ما را به دنیایی نو رهنمون میشود از بینیازی و پاکی، از طنزی هوشمندانه و غنی و از عواطفی زنده و نو طراز. و این همه باید به کتابخوان هوشمند و نکتهسنج امروز ایرانی معرفی شود.