کتاب راحه الصدور و آيه السرور في تاريخ آل سلجوقي، تأليف نجم الدين راوندي يکي از کتب معتبر در زمينه تاريخ سلجوقيان عراق است. شيوه نگارش کتاب و ابيات منقول فراوان در آن، باعث شده است که اين اثر مورد توجه بسياري از پژوهشگران ادبيات فارسي نيز قرار گيرد. در اين مقاله کوشش شده است تا با بررسي برخي جوانب تاريخي و ادبي راحه الصدور، تعدادي از انتحالات راوندي در بخشهاي منظوم کتاب، نمايانده و اثبات شود.
سخن گفتن از عشق هم دلانگيز و دلنشين است و هم سخت و دشوار؛ دل انگيز از آن جهت که حديثش زخمه بر تار دل ميزند و نغمه بيقرار جان را به فراسوي زيباترين مطلوب به پرواز در ميآورد و فضاي روح را با شميم خوشبوي آن عطر آگين ميسازد و دشوار از آن رو که عشق پديدهاي نفساني و روحاني است که جز به وسيله خود عشق به تعريف در نميآيد و محصول تجربيات شخصي است. غزلهاي جمال الدين عبدالرزاق اصفهاني بيانگر حالات دروني اوست که از سوز دل عاشقش حکايت ميکند و چنان لطيف و دلنشين است که شنونده را هر چند بيذوق باشد، مفتون ميسازد. در اين مقاله سعي بر آن گرديده است تا از ميان موضوعات بيشماري که در ديوان جمال الدين وجود دارد، عشق و عاشق و معشوق در غزليات وي مورد بررسي اجمالي قرار گيرد. آنچه در اين نوشتار ميآيد، شامل: 1. منشا و تعريف عشق 2. صفت عشق 3. درونمايهعشق 4. فراق و هجران ناشي از عشق و جور عتاب معشوق به عاشق 5. صفات عاشق و معشوق.
سرقت ادبي موضوعي است كه از گذشته تا امروز دامنگير شاعران و نويسندگان بوده و در بين كساني كه توانايي آفرينش اثري درخور و شايسته نداشتهاند، رواج داشته است؛ حتي شاعران بزرگ و نام آور نيز گاه مرتكب سرقت ادبي شدهاند. در اين جستار ضمن نشاندادن شواهد و نمونهها، سرقتهاي ادبي عبدالواسع جبلي، شاعر نامي قرن ششم از ديوان سنايي غزنوي، شاعر بزرگ هم دوره او، واکاوي شده است. در اين بررسي به اين نتيجه رسيدهايم که تمام انواع سرقات و به خصوص «انتحال» و «اغاره» را در ديوان عبدالواسع جبلي ميتوان ديد. وي قطعاتي از شعر سنايي را در بيشتر قالبهاي ادبي و بخصوص قالب قصيده و غزل، سرقت كرده است.
کرامات صوفیه از جمله موضوعاتی است که جای بحث بسیار دارد و طبعا اولین قدم در این راه، تقسیمبندی این کرامات است. در این مقاله، دو تقسیمبندی قدیم از این کرامات، معرفی و تلخیص شدهاند؛ اولین تقسیمبندی از سبکی، حالتی عینی و دارای مصداق است، ولی تقسیمبندی دوم، از ابن عربی، اصولا ذهنی است.
در مقاله پیش رو به معرفی و توضیح اصطلاح «باده سپندانی» پرداخته شده است. شاعران فارسی زبان در چند بیت به این نوع باده اشاره کردهاند، اما تاکنون معرفی دقیقی از آن ارائه نشده است. این باده که با استفاده از سپندان (=خردل) به عمل میآمده، ظاهراً گیرایی کمتری داشته است، و همین امر باعث شده که در برخی مذهبهای اهل تسنن این نوع باده، نه به صراحت بلکه به تلویح، حلال انگاشته شود. بیگمان حنبلیان آن را حرام و حنفیان حلال میشمردهاند، اما در باب شافعیان و مالکیان ظن غالب بر تحریم است. معنای دقیق بیتهایی که این اصطلاح در آنها به کار رفته و آگاهی از خصایصی که در کتابهای عجایب و ادویه به سپندان نسبت داده شده، همچنین استناد به فقه مذهبهای اهل تسنن، ما را در یافتن تصویر روشنی از باده سپندانی یاری داده است.