برقراری ارتباط میان انسانها از راههای گوناگون امکانپذیر است؛ اما ارتباط کلامی شایعترینِ این راههاست. در شعر کهن پارسی، ارتباط کلامی به چندین شیوه، مانند سؤال و جواب، مکالمه، مناظره و دیالکتیک، صورت میگرفته است. در این مقاله، به شیوههای گوناگون ارتباط کلامی در شعر کهن پارسی پرداخته شده و ویژگیهای هریک بررسی شده است. درنهایت، نشان داده شده که جز دیالکتیک، که در زمینهای کاملاً منطقی و مستدل اتفاق میافتد، سایر شیوههای ارتباط کلامی چندان محمل منطقی و استدلالی نداشتهاند. این اتفاق چه بسا متأثر از وضعیت اجتماعی و هژمونی غالب جامعه آن روزگار، که زیر سلطه پادشاهان ستمگر و تکصدایی بوده رخ داده باشد.
به منظور خاصی دیوان شاعران ژرف نگر و خیال پرداز زبان شیرین پارسی را مطالعه میکنم. هرچه در فراخنای آسمان اندیشه این شاعران که چون نقاشی پیره دست تمام مظاهر و جلوه های زندگی را با نوک قلم ترسیم کرده و میکنند بیشتر مجال پرواز مییابم بیش از پیش، از اینهمه جلوه گریها دستخوش حیرت و سرگشتگی میشوم. توجه به حقیقت مطلق، بازگشت به ابدیت، پاکی و پرهیزگاری، وحدت و یگانگی، مردی و مردانگی، نیاز به دوستی و صفا و وفا، رشک و غیرت، شادکامی و ناکامی، بی نیازی و بی اعتنایی به جهان گذران و ... که هریک فصلی است دلکش در کنار زیباییهای مطلق و طبیعی و دست نخورده، در طول تاریخ هزار ساله ادب فارسی شاهکارهایی آفریده که در جهان آفرینش بینظیر و مانند است. به حقیقت دقیقه و نکته ای نیست که از ذهن خلاق و نقش آفرین شاعران این سرزمین به دور مانده باشد. یکی از فصلهای دل انگیز شعر فارسی مناظره هایی است که از زبان همه و همه گفت و گو میکند. آنچه در ضمن مطالعه مرا جلب و جذب نمود همین گفت و گوهاست که حقیقتا شیرینتر از قند مکرر بر مذاق جان مینشیند و مرا حیف آمد یادداشتهایی را که برداشتهام از دید صاحبنظران دور بماند. ناگفته نماند: شعرهایی انتخاب شده که با گفتم-گفتا-گفت آغاز شده و پایان یافته است، و این خود از نظر شعری صنعتی است. متجاوز از دویست کتاب ورق خورده است که در بعضی از آنها حتی یک بیت موردنظر هم دیده نشده...
در کتاب حاضر بیان میشود که به پیرامون خود که مینگریم، نخستین چیزی که جلبتوجه میکند اندیشه جهانی است آکنده از تاریخ مثله مثله یا تحریفشده و مالامال از اساطیر تاریخی که، با همه دوری از واقعیتهای گذشته، در وضعیت کنونی ما بیتأثیر نیست. باید پذیرفت که نقش اجتماعی تاریخ در خدمت به بشر همسانن حافظه است که فرد بدون آن در برابر مخاطرات هستی خویش چندان تاب مقاومت ندارد؛ و در این میان وظیفه مورخ که بهحق بازتابدهنده امور واقع است، در مواردی نتایجی را تلقین میکند که مخاطرات زیادی در پی دارد. چنین مورخی تفسیرش از وقایع مبتنی بر نتایج شخصی است و تاریخ را در هیئت اسطوره جعل میکند. ویژگی عجیب اسطوره این است که پندار خود را جانشین اندیشه راستین میکند. اما چرا و چگونه مورخی سودای جعل تاریخ به سرش میزند؟ مورخی که غلام حلقهبهگوش واقعیتها نیست و تفسیرش از امور واقع متقن و علمی است، چه میکند؟ چرا کنش و واکنش مورخ و امور واقع، یا به تعبیری، تقابل حال و گذشته بیپایان است؟ این کتاب با تأمل درباره چنین پرسشهایی بینش تاریخی ما را گسترش داده و ژرفا میبخشد.
تکنیکهای داستاننویسی جدید در غرب، در ادبیات داستانی امروز ایران نیز تأثیر چشمگیری داشته است. نمودهای تکنیکهای مدرن را میتوان در داستانهای کوتاه منتشر شده در چند سال اخیر یافت. یکی از این نمودها تکنیک فراداستان است. فراداستان، تکنیکی است که در آن راوی در میانه داستان، به فرایند داستاننویسی و نوشتن و به داستانبودنِ داستان اشاره میکند. راوی با این تکنیک، بین داستان و مخاطب فاصله ایجاد میکند. در این مقاله، چند داستان کوتاه منتشر شده در دهههای 70 و 80 هجری خورشیدی، از نویسندگان مختلف بررسی شده است. نویسندگان این داستانها، برای آفریدن فراداستان، از تمهیدها و شگردهای مختلفی بهره بردهاند که در این پژوهش به معرفی و بررسی آنها پرداخته و معلوم شده است که چگونه این تمهیدها به خلق فراداستان منجر شدهاند و در نهایت، خاصیت فراداستان چه تأثیری بر فرم و محتوا و تأثیرگذاری داستانها داشته است.
در روند تکاملی شعر در دوره معاصر، علاوه بر کاربرد ویژه اوزان عروضی و ایجاد انسجام نسبی در بندهای شعر، برای تقویت فرم ویژه و رسیدن به ساختار، شاعران در عین توجه به امکانات بلاغی جدید، از ظرفیتهای نگارشی هم سود جستهاند؛ مثلاً برای بیان حالات و ایجاد شعر تجسمی و دیداری، به نحوه نوشتن کلمات و استعداد واژگان در تقطیعپذیری و فضاسازی، توجه نشان دادهاند. از جمله امکاناتی که شاعران نوگرای معاصر از آن در جهت تقویت فرم و رسیدن به ساختار هنری و کلامی و اجرای دقیق شعر بهره بردهاند، نشانههای سجاوندی است. این نشانهها علاوه بر کاربرد خاص برای بیان انواع و اقسام جملهها و درستخوانی ترکیبات و واژگان، در دوره جدید بهخصوص در بین پیروان اسلوب نیما، به منزله عضوی از ساخت هنری و ساخت شعری، جنبه نشانهشناختی و دلالتی ویژهای یافته است که تحلیل آنها میتواند تفاوت نگرش شاعران معاصر را به پدیدهها نشان دهد. این جستار تلاشی است برای نشاندادن اهمیتِ نشانههای نگارشی در شعر امروز و گشودن دریچهای کوچک به چشماندازی گسترده که بررسی و دقت بیشتری را میطلبد.