تکنیکهای داستاننویسی جدید در غرب، در ادبیات داستانی امروز ایران نیز تأثیر چشمگیری داشته است. نمودهای تکنیکهای مدرن را میتوان در داستانهای کوتاه منتشر شده در چند سال اخیر یافت. یکی از این نمودها تکنیک فراداستان است. فراداستان، تکنیکی است که در آن راوی در میانه داستان، به فرایند داستاننویسی و نوشتن و به داستانبودنِ داستان اشاره میکند. راوی با این تکنیک، بین داستان و مخاطب فاصله ایجاد میکند. در این مقاله، چند داستان کوتاه منتشر شده در دهههای 70 و 80 هجری خورشیدی، از نویسندگان مختلف بررسی شده است. نویسندگان این داستانها، برای آفریدن فراداستان، از تمهیدها و شگردهای مختلفی بهره بردهاند که در این پژوهش به معرفی و بررسی آنها پرداخته و معلوم شده است که چگونه این تمهیدها به خلق فراداستان منجر شدهاند و در نهایت، خاصیت فراداستان چه تأثیری بر فرم و محتوا و تأثیرگذاری داستانها داشته است.
نویسنده در مورد این کتاب اینگونه میگوید: در سالهای اختناق و توقیف نوشتهها نویسنده هرچه دقت می کرد طوری مطلب بنویسد که به سانسور گرفتار نشود معذلک بیخطر هم نمیگذشت، از سالها پیش بصورت داستاننویسی بسیاری از مطالب را مینوشتم و پس از آنکه در جرائد آن روز مانند نشریات انجمن تبلیغات اسلامی منتشر میگشت، مستقلا هم به چاپ میرسید. و نخستین کتاب داستانهای اسلامی نویسنده به عنوان "شگفتیها از تاریخ اسلام و جهان" مکرر به چاپ رسید ولی دیگر از جلدهای بعدی خبری نشد. گرچه این چند داستان بایستی جلد سوم میگشت، اما چون جلد دوم که شامل داستانهای جالب و کمنظیر بود معلوم نیست دیگر به دستم برسد یا توفیق گردآوری آنرا از متون مختلف پیدا کنم. این مختصر را بنام جلد دوم تقدیم میدارم.
این کتاب مجموعه مقالات نجف سرکوهی است که شامل سه بخش به نامهای 1. شعر 2. داستان 3. در برابر روایت انحصاری تاریخ میشود. نویسنده در بخشهایی از این کتاب مقالاتی با عنوان: شعر نیما پس از 28 مرداد؛ سپهری، عارفی غریب در دیار عاشقان؛ فروغی تازه در پنج شعر فرخزاد؛ تکرار، فرمالیسم و بحران شعر فارسی و ... را به رشته تحریر درآورده است.
ساختگرايان اصولاً درپي توصيف اثر هستند. آنان در مقابل گروهي از منتقدين كه به رد يا تأييد آثار ادبي گرايش دارند، در زمينه داستان به توصيف روايت اثر ميپردازند. از ميان ساختگرايان، تزوتان تودوروف، يكي از بزرگترين منتقدان و روايتشناسان بهشمار ميآيد. در اين مقاله، داستان اول مثنوي معنوي (عاشقشدن پادشاه بر كنيزك رنجور و تدبير كردن در صحت او)، براساس نظريه تودوروف، در مورد نمود كلامي روايت در كتاب بوطيقاي ساختارگرا تحليل شده است. تودوروف روايتها را داراي سه نمود معرفي كرده است: نمود معنايي، نمود كلامي و نمود نحوي. در اين مقاله به بررسي نمود كلامي داستان پرداخته شده است. براي اين كار ابتدا الگويي عملي از كتاب بوطيقاي ساختارگرا براساس الگوهاي تودوروف براي تحليل نمود كلامي استخراج شده است. پيرنگ اين داستان هم براساس نظريه كريستف بالايي تشريح شده و سپس در چهار سطح به بررسي اثر پرداخته شده است؛ سطح اول: وجه، سطح دوم: زمان، سطح سوم: ديد، سطح چهارم: لحن.
برقراری ارتباط میان انسانها از راههای گوناگون امکانپذیر است؛ اما ارتباط کلامی شایعترینِ این راههاست. در شعر کهن پارسی، ارتباط کلامی به چندین شیوه، مانند سؤال و جواب، مکالمه، مناظره و دیالکتیک، صورت میگرفته است. در این مقاله، به شیوههای گوناگون ارتباط کلامی در شعر کهن پارسی پرداخته شده و ویژگیهای هریک بررسی شده است. درنهایت، نشان داده شده که جز دیالکتیک، که در زمینهای کاملاً منطقی و مستدل اتفاق میافتد، سایر شیوههای ارتباط کلامی چندان محمل منطقی و استدلالی نداشتهاند. این اتفاق چه بسا متأثر از وضعیت اجتماعی و هژمونی غالب جامعه آن روزگار، که زیر سلطه پادشاهان ستمگر و تکصدایی بوده رخ داده باشد.