خواننده با مشاهده عنوان این کتاب ممکن است از خود بپرسد که هدایت چه ارتباطی با سپهری دارد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که نه هدایت و نه سپهری، هیچکدام در جستجوی پیگیر برای یافتن «حقیقت» به آن دست نیازیدند؛ هر دو در ذن ـ بودیسم مطالعاتی داشتند و هیچیک از این دو با پاره زن در روان خود در آشتی نبودند. در این کتاب کوشش شده است که نظریههای جدید نقد ادبی بر «بوف کور» و «شعرهای سهراب سپهری» اطلاق شود.
"تاریکخانه" داستان کوتاهی از نویسندهٔ ایرانی، صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۲۱ خورشیدی، همراه با هفت داستان دیگر در مجموعهٔ سگ ولگرد منتشر شد. داستان نوعی تکگویی است و در واقع راوی، دیدگاههای شخصی عزلتگزین را دربارهٔ مرگ و زندگی برای خواننده بیان میکند. راوی در یک اتومبیل مسافربری با شخصی عزلتگزین آشنا میشود و پس از توقف در شهری کوچک در سر راه، دعوت او را برای گذراندن شب در خانهاش میپذیرد. شخص عزلتگزین تنها زندگی میکند. او به راوی میگوید که تصمیم دارد در را به روی دنیا بسته و در اتاقی تاریک در این شهر کوچک زندگی کند. روز بعد، وقتی راوی میرود تا با میزبانش خداحافظی کند، او را مرده مییابد، در حالی که "پاهایش را توی دلش جمع کرده، به شکل بچه در زهدان مادرش درآمده و روی تخت افتاده است".
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
کیمیای سخن کتابی است درباره ادبیات و نقد ادبی که نویسنده اش، دکتر بهرام مقدادی طی سی سال تدریس ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران از سخنرانی هایش در کلاسهای ادبی و نقد ادبی در دوره کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی گردآوری کرده و در این کتاب تقدیم دانش پژوهان می کند. در این کتاب با استفاده از نظریه های جدید ادبی منتقدانی چون ژاک لاکان، تزوتان تودروف، ژاک دریرا، میخاییل باختین، میشل فوکو، رومان یاکبسون، رولان بارث و دیگران، شعر، نمایشنامه و داستان های ایرانی و خارجی، یا به عبارت دیگر، ادبیات جهان مورد بررسی و نقد و تحلیل قرار گرفته اند.
هدایت و سپهری هیچکدام در جستجوی پیگیر برای یافتن «حقیقت» به آن دست نیازیدند؛ هر دو در ذن ـ بودیسم مطالعاتی داشتند و هیچیک از این دو با پاره زن در روان خود، در آشتی نبودند. در این کتاب نویسنده کوشیده تا نظریههای جدید نقد ادبی بر «بوف کور» صادق هدایت و شعرهای سهراب سپهری اطلاق شود.