مقاله حاضر ضمن تعریف واژه «توسل» با تکیه بر قرآن و حدیث و ساختار آن به رویکردهای ساختاری و محتوایی آن در شعر فارسی با تکیه بر اشعار نظامی گنجوی در این زمینه میپردازد. زاویه دید نظامی در توسلها، انواع توسل؛ توسل به ذات و صفات، توسل مستقیم، غیرمستقیم، لحن توسلهای نظامی، شفاعت و توسل و … در بخشهایی از مقاله تشریح شده است. در مبحث زاویه دید توسلها به اصالت سبکی نظامی در این زمینه اشاره شده است؛ به گونهای که اثبات شده است که حالت خطابی و زبان دوم شخص مفرد با خداوند و رسول اکرم (ص)، بیشتر در خور توجه نظامی در گفتگوهای توام با توسل بوده است. در بخش انواع توسل، به مسئله توسل به ذات الهی و توسل به اسماء و صفات الهی اشاره شده است و در بخش انواع توسل غیرمستقیم به مسئله تحیت بدون درخواست و مسئله درخواست و تحیت اشاره شده است. لحن و توسل، تضرع در توسلها، لحن متواضعانه نظامی، صمیمیت لحن و… از رویکردهای دیگر مقاله است. به طور کلی مقایسه رویکردهای نظامی و قیاس با رویکردهای اعتقادی با عنایت به شیوه نقد تطبیقی مبتنی بر قرآن و حدیث اساس مقاله حاضر را تشکیل میدهد.
موضوع کتاب اشعار و توسلاتی است به خاندان عصمت و طهارت و سرگذشت و شرح حال شیخ عبدالحسین عاملی شیخ الاسلامی دزفولی که در سال 1363 توسط انتشارات سید عالمشاه در دزفول به چاپ رسید
نشانه معناشناختي از جمله نظريههايي است که موجب ميشود نظام ايستا و مکانيکي نشانهشناسي ساختگرا به نظامي سيال تبديل گردد. اين نظريه بر پايه اصول پديدارشناختي و جريان يابي نشانهها قرار دارد و ميکوشد تا تبيين کند که چگونه نشانهاي با برخورداري از نظامهاي معنايي، در روند نشانهپذيري و معنايابي متکثر قرار ميگيرد. همچنين آشکار ميسازد که عامل انساني چطور و چگونه تاثيري را در رابطهسازي بين دال و مدلول به وجود ميآورد. اين مقاله از رهگذر اين نظريه تلاش ميکند تا پاسخ مناسب اين پرسشها را بيابد که: چگونه فرهاد در مسير نشانهپذيري متکثر و معنايابيهاي عميق واقع ميشود؟ و خسرو در اين رويکرد چگونه شرايطي دارد؟ و چرا فرهاد پايگاهي مرجع و اسطورهاي مييابد؟ و خسرو به نشانهاي نازل و فروکاسته تبديل ميشود؟
خاقاني شرواني ملقب به «افضل الدين» از شعراي متشرع سده ششم هجري است. وجود مضامين علمي چون مضامين طب، نجوم، فلسفه، کلام، عرفان و انديشههاي مذهبي در سخن او سبب شده است تا او را «حکيم» نيز بخوانند. باورهاي ديني و انديشههاي مبتني بر شرع از مهمترين درونمايههاي شعر خاقاني است که عموما در قالب تصاوير بديع و شاعرانه، ساخته و پرداخته شده است. محور اصلي پژوهش حاضر، بررسي تجلي کعبه در ديوان خاقاني از منظر نقد تصويرپردازي است؛ موضوعي که در کتابهاي بلاغي گذشته، چندان مورد توجه نبوده و تنها تجلي منفي مفاهيم ديني در آثار ادبي تحت عنوان «ترک ادب شرعي» در قالب تعاريف و شواهدي مجمل، ذکر شده ولي بحث مفصلي در مورد شريعت و تصوير و روابط متقابل آنها نيامده است. بدين ترتيب مساله «تصوير» و «شريعت» و «کعبه» و تعامل اين سه واژه با همديگر و چگونگي کاربرد و رويکردهاي آن در ديوان خاقاني، محور اصلي پژوهش حاضر را تشکيل ميدهد. اين نوشتار روشن ميسازد که نگرش خاقاني به کعبه و تجلي اين نگرش در اشعار وي، به رغم بسامد فراوان، آن گونه که انتظار ميرود همگون با اصول عقايد و آموزههاي اسلامي نيست و شاعر، نگرش خويش را در بسياري از موارد، مداحانه، به حب حطام دنيا آلوده و از آن اصول تخطي کرده است.
واژهای که بدان پرداخته شده و درصدد مفهومشناسی آن در فضای قرآن بودهایم، کلمه «لقاء الله» است که یکی از مفاهیم عرفانی قرآن است. برای این مقصود، ابتدا معنای لغوی واژه را تبیین کرده؛ که شرط اصلی تبیین مفردات میباشد و سپس با در نظر گرفتن ساختار سور و آیات لقاءالله، تفسیر آیات را در جایگاه بافت و سیاق دنبال کرده و لقاءالله مطلوب قرآن را بیان کردهایم و به این نتیجه رسیدهایم که لقاءالهی به معانی مختلفی چون حضور معنوی و شهود باطنی خداوند سبحان، عقاب و ثواب الهی، ملاقات فرشتگان تفسیر شده است که هرکدام از آن معانی در جای خود مطلوب است. اما با توجه به حکمت خداوند در مسئله خلقت، این نکته به دست آمد که لقاء مطلوب الهی همان حضور معنوی و شهود باطنی خداوند بوده که مخصوص مؤمنان است.