دبستان رمانتیسم، نمونهای بهآیین برای ستم ناروای کجفهمی در ایران است. این دبستان با آنکه شالوده بسیاری از مکاتب دیگر گشته، اما در کشور ما از آن تنها به سوگسرودی ژولیده و پریشان تعبیر شده است. این گزارش میکوشد تنها به یکی از آموزههای این رشته که همانا «تخیل» میباشد، بپردازد؛ در این راه گذری اندک بر جایگاه ذهن در رمانتیسم انگلستان دارد. پس از آن دیدگاه کالریج و پژوهش او در باب تخیل را برمیرسد. پافشاری این نوشتار بر تخیل در هنر، به ویژه در شعر است و کارکرد آن را در تعدادی از زمینههای دیگر برمیشمارد. در نهایت برای به کار بستن اندیشه کالریج در ادب معاصر ایران از اشعار فروغ فرخزاد و سهراب سپهری چونان آبشخور و دستمایه بهره جسته میشود. در این زمینه تنها به سرودههایی پرداخته میشود که واژه «چشم» در آنها به کار رفته است.
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
نخستین دفتر شعر فروغ «اسیر» (1331) از نظر شور و هیجان زنانه و مضمون بیپروا و تازهاش سروصدای زیادی برپا کرد و زمینه شهرت او را در مقام شاعری تازهنفس و پرشور فراهم کرد. اما او حتی پس از چاپ کتابهای «دیوار» و «عصیان» هنوز در رده شاعران معتدل نوپرداز به شمار میآمد و از نظر وزن و قالب شعر، تحت تأثیر اشعار توللی، نادرپور و نصرت رحمانی بود و با نوآوریهای نیما، شاملو و اخوان فاصله زیادی داشت. اما او بعد از مدتی، بهناگهان با سرودن و انتشار کتاب «تولدی دیگر» گام بلندی برای حضور در دنیای مدرن نیمائی برداشت. در این کتاب افزون بر نگاهی به فرم و محتوای اشعار فروغ، نویسنده با نگاهی بیرونی به سراغ اشعار او رفته و روشی جامعهشناسی را در تحلیل خود به کار گرفته است.
ديري نيست پژوهشگران دريافتهاند که پيوند هنر و روان هنرمند، دو سويه است و ميتوان از رمزگشايي اثر هنري به کالبد و درون هنرمند راه يافت. اين گزارش ميکوشد دريابد چگونه روان نويسنده به ديدگاه او و سپس نگاشتن يک تصوير ميانجامد و چگونه هر تصوير گزينش شده، آشکارکننده گوشهاي از درون پر راز و ماز نويسنده ميتواند باشد و آيا ميتوان گستره ادب را از روان هنرمند دور دانست. داستانهاي بيژن نجدي ـ نويسنده معاصر ـ که تصويرهاي ناب او زيباست با اين پندار مورد کند و کاو قرار ميگيرد: نجدي چگونه رخدادها را ميبيند و چه چيز در درون او سبب ميشود تصاوير، اين گونه بازتاب يابد؟ روش کار، گردآوري و کند و کاو اطلاعات است. دادهها در پنج شاخه پايهاي، جستار را پوشش ميدهد و آن پنج شاخه عبارت است از: تخيل و تصوير، نماد و کهن الگو، تصاوير سياه، همذات پنداري با اشيا، نگاه کودکانه در ترسيم تصاوير و در پايان دستاورد گزارش پيش داشته ميگردد.
داستاني با روان راوي و نويسنده، پژوهشهايي انجام شده است. جريان سيال ذهن Stream of Consciousnessشيوهاي از نگارش داستان است كه در آن محتواي ذهن، هر آنچه هست، نگاشته ميگردد. در اين طرز نگارش، نظم، كه پيامد خودآگاهي است، راهي ندارد. كار نويسنده به واژه در آوردن رخدادهاي ذهني است. بيژن نجدي نويسندهاي است كه به ياري تصويرسازي واژگاني توانسته است، آشوبهاي ذهني انسان درمانده را به نمايش بگذارد. شخصيتهاي داستاني او وازدگاني هستند كه هر كدام به گونهاي و دليلي به «تنهايي» رسيدهاند. اين تنهايان در ذهن خويش، هنگامهها دارند كه از طريق بازسازي رخدادها در جريان سيال ذهن، ميتوان آنها را دريافت. به بهانه داستان، بيژن نجدي به حس گمشده خويش دست مييابند و «من»ي ديگر از خود را نشان ميدهند. از آن جا كه داستان جريان سيال ذهن ـ هر چه هست در ذهن شخصيت داستان است ـ پس ما نياز داريم ريزههاي ذهن شخصيت را دريابيم. در نتيجه اين گزارش در دو بخش به هم پيوسته سازمان يافته است. در بخش نخست به بررسي راويان داستانهاي نجدي و پارانوياي آنها، نقش زمان در سياليت ذهن و تداعيها، پرداخته ميگردد و در بخش دوم، نمادهاي ادبي/روانشناسي در داستان A+B مورد كنكاش قرار ميگيرد. اين گزارش ميكوشد، جريان سيال ذهن را در داستانهاي كوتاه بيژن نجدي بكاود و به اين بهانه، روان و درون راوي شخصيت داستان را از ژرفا به رو آورد روش پژوهش، بر گرفته از بررسي كتابخانهاي و فيشبرداري است.