این کتاب به تعبیر نویسنده، رسالهای پیرامون تشتت فرهنگ در ایران است. مولف درباره این بخش مینویسد: ما در یک دوران تشتت فرهنگی زندگی میکنیم. غرض من از «ما». ما ایرانیها هستیم؛ غرض من از «دوران»، همین دوران خود ماست؛ و غرض من از فرهنگ، همین فرهنگ خود ماست. من فعلاً کاری به آنچه که در آن سوی مرزهای ما میگذرد، ندارم؛ نمیخواهم حتی از برخورد عوامل فرهنگی و عناصر مدنی در سطح جهانی حرفی بزنم؛ نمیخواهم اشاره بکنم به وضع اقتصادی و اجتماعی جهان، و وضع روانی جوامع آن سوی مرزهای جامعهی ما؛ ولی این را میدانم که ما در یک دوران تشتت فرهنگی زندگی میکنیم، و من در این رساله میخواهم نخست تشتت فرهنگی را تعریف کنم، بعد موجبات روانی و عینی تشتت را بنویسم و بعد بکوشم تا آنجا که امکان دارد و من در اوضاع فعلی سرم میشود، راه نجات از این تشتت را نشان بدهم؛ چراکه ادامه تشتت فرهنگی، بالاخره روزی ما را از تمام عناصرزاینده و زندگی بخش محروم خواهد کرد و نتیجهاش زوال کامل فرهنگی خواهد بود که در دورانی از تاریخ ما، موجبات پیدایش یکی از جلوههای ذهنی بشر، یعنی عرفان ایران را فراهم کرده و در کنار آن در یکی از رشتههای بزرگ هنر و معرفت مجازی بشر، یعنی شعر، به نوعی اوج دست یافته است و این خود بدون تردید افتخار بزرگی است؛ گرچه نباید این افتخار ما را فریفته باشد، و یا وسیله قرار گرفته باشد برای تحمیق ما به وسیلهی مستشرقان بیشعور و پیروان آنان در داخل مرزهای خودمان».
«تاریخ مذکر»، کتابی است که رضا براهنی آن را در سال 1348 نوشت؛ اما اولین چاپ آن در سال 1351 منتشر شد. پیش از انتشار کتاب، البته بخشهایی از آن در مطبوعات چاپ شده بود. بخشی از این کتاب، طبیعتا بهطور مستقیم در پیوند با زمانهای است که این کتاب در آن نوشته شده است؛ یعنی سالهای پیش از انقلاب و مسائلی که جامعه ایران در آن سالها با آنها دست به گریبان بود. «تاریخ مذکر»، دو نیمه است؛ نیمه اول آن که همین عنوان «تاریخ مذکر» را بر پیشانی دارد، از ده بخش و سه یادداشت پایانی با عنوانهای «حواشی تاریخ مذکر»، «ازخودبیگانگی مضاعف شرقیان» و «تکملهای بر تاریخ مذکر» تشکیل شده است؛ اما کتاب با تاریخ مذکر پایان نمییابد و بعد از تمامشدن نیمه مربوط به بحث تاریخ مذکر، مقالاتی از براهنی آمده که عنوان کلی این مقالات «فرهنگ حاکم و فرهنگ محکوم» است. براهنی تاریخ مذکر را با طرح این ایده آغاز کرده است که ایرانیان در دورانی که این کتاب نوشته شده است، یعنی اواخر دهه 40 شمسی، در دوران «تشتت فرهنگی» زندگی میکردهاند. براهنی برای تعریف آنچه تشتت فرهنگی نامیده است، چنانکه خود در بخش اول کتاب عنوان کرده است «نخست به گذشته» و «عواملی در گذشته که هستههای تشتت فرهنگی را پروراندند» نقب زده است و کار را با مقایسه گذشته ایران و گذشته یونان آغاز کرده، چراکه معتقد است فرهنگ یونان «لااقل از نظر آن آغازهای سرشار و اصیل، بیشباهت به فرهنگ ما نیست». او فرهنگ عینی را که یونان بهتدریج بهسمت آن میل کرد با فرهنگ ذهنی که در ادبیات عرفانی ما به اوج رسید، مقایسه کرده است.
امروزه فرهنگنگاری نوین، به مثابه شاخهای برجسته از زبانشناسی کاربردی، مجهز به اصول و مبانیای است که فاصلهای بسیار با فرهنگنویسی سنتی دارد. با وجود پیشینه روشن ایرانیان در این عرصه، واقعیت آن است که فرهنگنگاری نوین ساز و کارهایی بس متفاوت از فرهنگنویسی سنتی یافته که بیتوجهی به آنها و نیز توقف در شیوهها و رویکردهای سنتی، نتیجهای جز افزایش آسیبها و کاستیها در این عرصه نداشته و ندارد. با وجود آنکه، در دهههای اخیر و به ویژه در یک دهه گذشته، شاهد انتشار برخی آثار برجسته و تحولآفرین در حوزه فرهنگهای یکزبانه و دوزبانه بودهایم، اما بررسی فضای حاکم بر فرهنگنگاری ما کماکان حکایت از غلبه آسیبها و کاستیهایی دارد که بیتردید بیتوجهی به این آسیبها و کوچک شمردن آنها نتیجهای جز تعمیق شکاف ما با پیشتازان این عرصه به همراه نخواهد داشت.
ریچارد سوم نمایشنامهای از ویلیام شکسپیر است. 33 نقش اصلى و دهها نقش فرعى در این نمایشنامه حضور دارند. پنج پرده و 25 صحنه متفاوت در مکانها و زمانهاى مختلف باعث شده تا ریچارد سوم به لحاظ اجرا یکى از دشوارترین آثار نمایشى شکسپیر به شمار آید. «ریچارد سوم» شکسپیر از زمان سلطنت هنرى پنجم بر خاک انگلستان و شکست و عزلت فرانسه دشمن دیرین و دیرپاى بریتانیا آغاز مىشود. اما با قتل هنرى پنجم و در حالى که پسرش تنها سهماهه است، آرامش سرزمین برهم مىخورد. امرا و نجیبزادگان محلى علم طغیان به دست مىگیرند و از دیگرسو فرانسه نیز به رهبرى دخترکى جوان و کاریزماتیک به نام ژاندارک، به مقابله با سربازان اشغالگر انگلیسى دست مىزند. تا زمانى که هنرى ششم بزرگ شود و تخت و تاج مدعیان فراوان مىیابد و دورانى از جنگهاى داخلى در انگلستان آغاز مىشود که به دوران جنگهاى گل شهرت مىیابد. در این دوران پدر پسر مىکشد، پسر بر ضد پدر مىشورد.
برای ورود به بحث واقعیت شعری و بینش هنر احمد شاملو، که به یک معنا زاییده بینشهای حاکم بر عصر ماست، ضرورت دارد مقدمهای بچینم. این مقدمه را از درون فرهنگ ایران، و حتا با تکیه بر آن درون از مباحث و گفتمانهای امروزی آن فرهنگ، استخراج میکنم. این مقدمه، شعر و نثر شاملو را در میدان بحرانی جای میدهد که با رحان امروزه پیوند داد. اشاره میکنم به غزلی از مولوی با مطلع زیبای «میان باغ گل سرخهای و خو دارد/ که بو کنید دهان مرا چه بود دارد». شعر مولوی به ارتجال گفته شده، و به همین دلیل غزل، انواع تناقضها را در خود جای میدهد. غرضم حضور دو سویگی است که به ذهن شمس و یا مولوی، و یا هر دو رسیده است، و این ساختار دوگانگی، بیانکننده موقعیتهایی است که شاید در عصر شمس تبریزی و مولانا، صورت دیگری داشتند و امروز صورت دیگری به خود گرفتهاند. غرضم این است که ما درون ساختارهای مانعهالجمع سر میکنیم و به رغن اشارههای صریح در آثار کهن و آثار معاصر به این مانعهالجمعی، اجازه عبور به فراسوی آن را پیدا نمیکنیم. یعنی جهان ما جهان تقسیم شده به نیکی و بدی است و ما نه در فراسوی نیک و بد، که در این سوی نیک و بد، و یا در میدان بحران نیک و بد سیر میکنیم. و شاید تصویر و استعاره دوشویگی بتواند گفتمان و یا قال و مقال سنت و مدرنیته در ایران را هم بیان کند.