حسین شهیدی مازندرانی (بیژن) در این کتاب با بررسی شاهنامه فردوسی کوشیده به خوانندگان کتاب خود، جایگاه رویدادهایی را که در ارتباط با تورانیان و سرزمینهای آنان تا پایان دوره کیخسرو و افراسیاب است، بشناساند.
فصل اول این کتاب، شامل دو غزل و یک مثنویست و چند شعری که تقریبا بهترین کارهای او در دوره های پس از دوره نخستین است که میشود به آن ها دوره های سرگردانی گفت. و آغازی برای ادوار بعد. و به همین لحاظ هریک از آنها حاصل یک دوره خاص شعری. هشتمین شعر این فصل از لحاظی برگزیده ایست از دوره سرگرمی با شعر آزاد و نهمین شعر، در بحبوحه بیگانگی و یگانگی با مردان و زنان خانه ای که از در و دیوار آن بوی نماز برمیخاست و گویی برگرد مرگ می گردید و لاله عباسی هایی که پیر میشدند و جوان می شدند و روزمرگ آنان را می شمردند. و شعرهای دیگر این فصل هر یک نمونه ای از دوره هایی کوتاه چند ماهه و سریع که شاید در هریک از آن دوره ها بیش از سه چهار شعر نوشته نشده است. فصل دوم شامل شعرهایی که بیشتر قطعه های کوتاهی است از دوره ای که می توان به ان نام "دوره تماشا" داد. نگاههایی گذرا و تصویرهایی شتاب آمیز: دریای توفانی، چراغهای رنگی، زنی با وحشت باد، وزنی که می رقصد. و در کنار باغ غروب نشستن و کلاغان بازگردانده را نگریستن. دوره ای با حدود بیست شعر که از میان آنها، سرانجام به همین هفت شعر اکتفا شد. فصل سوم شامل شعرهایی که در دوره ای بسیار آموزنده و سرشار به مرحله نوشتن رسید. دوره ای که نحوه نطفه بستن و شکل گرفتن شعر و رسیدن به امکانات دیگر "اگر چه ناقص" او را بیش از پیش به کار خویش دلبسته داشت. در همین دوره بود که کلمات اندک اندک با او مهربان شدند و در عین مهربانی، خشن تر و زبرتر. و همین مهربانی بود که آنها را در شعر راه داد. و نیز در همین دوره بود که با بازگشتی به تاریخ دور و نزدیک و مردانی و حوادثی که در فضای مبهم شعر او چهره نمودند. به مرحله لمس آن کلمات رسید و بخصوص از نظر مکالمات شعری و خط داستانی شعر تجربیاتی فراوان کسب کرد. فصل چهارم شامل دوره ای که دید او را نسبت به شعر به گونه ای محسوس تر از دوره قبل تغییر داد. و در برخی ازشعرها کم و بیش شبحی از فرمی را که بسیار دنبال آن گشته بود دید. اما در دنیاهایی مختلف و با حالاتی متفاوت: اندیشیدن به مفهوم زمان، و ساعتی که به اقتضا در پهنه کویر می ایستد سفری به روستا و آسیابی که خاکستر می شود، حرکتی در غرفه ها و خورندگان و نوشندگانی که به جبر مرگ تن در می دهند و شبها و روزهای مستی و خستگی و تحیر بازیچگان و تمسخر بازیگران. و همه اینها در قالب هایی که از دوره فصل سوم پیش بینی شده بود و اینکه تا یافتن راهی پیشرفته تر تنها راه ادامه کار اوست...
ترجمه دعای کمیل در سیاق نثر-دررشته نظم از نصیرالدین امیرصادقی در سال 1373 انجام شده است.
یکی از جستارهای درخور نگرش که میتوان در شاهنامه بدان پرداخت، نام کسان و نامهای جغرافیایی است. همانگونه که از نام این کتاب برمیآید، این کتاب فرهنگی است ویژه نام کسان و جایها که میتواند راهگشار و راهنمای خوبی برای دوستداران شاهنامه باشد. بیشتر کسانی که با شاهنامه سروکار دارند، از چندوچون همه نامهایی که در شاهنامه آمده است از جمله نام کسان و نامهای جغرافیایی شاهنامه آگاهی ندارند و اگر بخواهند درباره اینگونه نامها به آگاهی دست یابند، باید به فرهنگهایی مانند برهان قاطع، فرهنگ نظام، فرهنگ جهانگیری و .... بنگرند؛ ولی بسیاری از نامهای شاهنامه در آنها نیامده یا چندان آگاهیدهنده و بسنده نمیباشد. بنابراین در این کتاب فرهنگی از نامهای کسان و نامهای جغرافیایی فراهم آمده است.
این کتاب، راهنمای نقشهای است که در آن جایهای جغرافیایی و برخی از ساختمانها که از آنها در شاهنامه فردوسی سخن به میان آمده، نشان داده شده است تا دوستداران شاهنامه و دیگر پژوهندگان در این زمینه، هنگام خواندن این نامه جاودان فرهنگ ایرانی بیآنکه به کتابهای گوناگون مراجعه کنند، با نگریستن به نقشه و این دفتر راهنما، بهآسانی حدود و جایگاه نام جغرافیایی یادشده در شاهنامه را پیدا کرده و بدون از دست دادن زمان بیشتر، بتوانند از شاهنامه بیش از پیش سود برگیرند.