از آنجا که اکثر گویشهای کشورمان نسبت به زبان فارسی معیار اعتبار اجتماعی و گویشوران کمتری دارند، همواره با خطر نابودی این گویشها روبهرو هستیم. این مقاله به توصیف واجشناسی گویش تالشی در حوزه واجآرایی براساس نظریه واجشناختی کنستوویچ میپردازد. در این حوزه، محدودیتهای درون هجایی گویش تالشی با ذکر مثالهایی بررسی شده است. در پایان محدودیتهای پایانی و نشانداری براساس نظریه بهینگی در پایانههای همخوانهای دو انفجاری این گویش نشان داده شده است. نویسنده در جمعآوری دادهها، علاوه برشم زبانی خود، از«واژگان تالشی به فارسی»، پایاننامه نغزگوی کهن(3731) و فرهنگ تاتی و تالشی تألیف عبدلی(3631) استفاده کرده است. همچنین، به منظور رفع برخی ابهامات، از گویشوران شهرستانهای ماسال و شاندرمن یاری گرفته و برای دستیابی به واژههای بکر گویش، اکثر دادهها از مصاحبه با گویشوران کهنسال و بیسواد جمعآوری شده است.
سعي نگارنده بر اين است تا در نوشته حاضر به چگونگي عملکرد نشانههاي زبان در آفرينشهاي ادبي بپردازد. براي دستيابي به اين هدف، ابتدا به معرفي نشانه زبان به مثابه واحد نظام زبان توجه شده است و سپس، برحسب مفروضات مورد تاييد نگارنده، بحثي درباره شيوه حضور نشانه زبان در خلقت ادبي به پيش کشيده شده است.
زبان و ماهیت آن از نخستین موضوعاتی بوده که ذهن فلاسفه را نیز به خود مشغول کرده و تا امروز هم ادامه یافته است. تحقیقات در زمینه های مختلف زبان و ارتباط آن با مسائلی چون تفکر، دستور زبان، فقه اللغه، مخارج حروف، خانواده های زبانی و نظایر آن باعث شد که حدود یکصد سال پیش دانش جدیدی با نام «زبانشناسی» در جهان شکل بگیرد. این علم با اهمیت دادن بیشتر به گفتار در برابر نوشتار و با استفاده از معیارهای عینی و توصیفی و رد ملاکهای تجویزی، روش تحقیق خود را مشخص و متمایز ساخت و در پی تجزیه و تحلیل «سخن» و «نطق» و قواعد کلی ساختار و مکانیزم «زبان» برآمد و به این نکته توجه نمود که زبان به عنوان مهمترین ابزار برقراری ارتباط در یک جامعه، تابع و ملازم تحولات و تغییرات آن است. از این رو در صدد کشف علل تحولات زبانی و قواعد و قوانین حاکم بر این تحولات برآمد. قواعد این علم به زمینه های مختلفی چون روند فراگیری زبان، رابطه زبان با تفکر، جامعه های زبانی، زبان و تاریخ، سبک شناسی و ادبیات و ... کشیده شده از این رو دانستن این علم برای دانش پژوهان علوم انسانی ضروری می نماید. نویسنده این کتاب، دکتر مهری باقری، استاد دانشگاه تبریز مفاهیم کلی و بنیادی این علم را در هشت بخش تبیین کرده. مباحثی چون زبان و زبانشناسی، زبان و خط، زبانها و خانواده های زبانی، معنی شناسی. در چاپ دوم نیز، برخی تعاریف و منابع را تکمیل کرده است. این کتاب اولین بار در سال 1367 به طبع رسید و سال 1374 برای بار سوم چاپ شد.
در این مقاله، واکههای زبان فارسی معیار را برحسب متغیرهای سازههای اول و دوم ( (F1و F2(، بسامد پایه (F0)، شدت (انرژی) و دیرش در هجاهای CVگفتار اظهاری (همخوانها و واکههای زبان فارسی)، به لحاظ صوت شناختی بررسی کردهایم. برای تحقیق، پنج گویشور فارسیزبان را از دادگان آوایی فارس دات تلفنی برگزیدهایم که هریک، واکههای فارسی را در بافت همخوانی (23 همخوان)، با سرعت ثابت تولید کردهاند؛ بدین صورت، درمجموع، 690 داده (23*6*5 =690) را به دست آوردهایم. با توجه به اینکه ارتفاع واکهها با F1، از نوع عکس و رابطه F2با محل تولید واکه (پسین یا پیشین)، ازنوع مستقیم است، فضای واکههای فارسی را برحسب میانگین متغیرهای F1و F2- F1نشان دادهایم و میانگین مقادیر بهدستآمده از بسامد پایه و شدت در واکهها را بهصورت مستقل از همخوانها نیز تعیین کردهایم . F0در واکهها، با ارتفاع، نسبت مستقیم دارد و انرژی با آن، نسبت عکس دارد. در این بررسی، میانگین دیرش واکهها را نیز محاسبه کردهایم. نزدیکبودن مقدار میانگین برخی واکهها به یکدیگر براساس دستکم یکی از متغیرهای F1وF2 میتواند دلیلی قانعکننده برای کاهش و نیز گرایش واکههایی ناپایدار مانند /a/به واکههای پایدار مانند [ɑ]باشد. در این پژوهش، متغیرهای بسامد پایه و انرژی در واکهها را در بافت همخوانی، شامل همخوانهای گرفته واکدار و بیواک، و همخوانهای گرفته واکدار و رسا نیز محاسبه کرده و دریافتهایم که بافت همخوانی مجاور پیشین، در F0و انرژی واکهها اثری ندارد.