یکی از مکاتبی که تأثیر شگرفی بر ادبیّات و هنر اروپا نهاد و مؤلفههای جدیدی را پایهگذاری کرد، مکتب فوتوریسم است که در مسیر خود گونههای مختلف هنر و ادبیّات را تحت تأثیر قرار داد. با آشنایی هنرمندان و ادیبان روس، این مکتب به روسیه و پس از آن به اروپا راه پیدا کرد و آثاری با تکیه بر نگاه فوتوریستی آفریده شد. نکات مورد تأکید مارینتّی و سایر فوتوریستها، عبارت بودند از: شتاب، سرعت، پویایی، تکنولوژی، صنعت، مدرنیته، جنگ، نابودی سنّتها و ایجاد سبکی جدید در تمام زوایای زندگی و آثار هنری و ادبی؛ اما در کنار این مؤلفهها میتوان به نوعی نگاه دیگر که برآمده از باور مشترک میان ملّیتها و اقوام مختلف، یعنی باور به وجود منجی و نجاتدهنده و رهاییبخش است، دست یافت. در ایران پس از اسلام، اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(عج) یکی از ستونهای باور دینی مردم است. این بحث، در آثار شاعران و نویسندگان تحت عنوان شعر انتظار بازخورد داشته است. پیوند مؤلفههای مکتب فوتوریسم و مفهوم انتظار برای تشکیل جامعه آرمانی در آینده به دست یک منجی که بی شک یکی از خواستههای مهم فوتوریستهای آوانگارد بود، انعکاسی مناسب و زیبا در شعر طاهره صفّارزاده دارد. نگارندگان این مقاله بر آناند ضمن تحلیل آثار صفّارزاده براساس مؤلفههای مورد اعتنا در مکتب فوتوریسم، مفهوم موعودگرایی را در آثار وی مورد بررسی قرار دهند.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
مجموعه اشعار «مرگ رنگ» سپهری، از منظر تاریخی، در شرایطی سروده شد که فضای سیاسی و اجتماعی آن روز ایران، آبستن تحولات سرنوشتسازی برای ملت بود. شناخت این تحولات تاریخی و درک فضای سیاسی عصر سپهری، در شناخت و درک نمادهای موجود در «مرگ رنگ» که خود را به صورت همنشینی وازگانی چون تاریکی، تنهایی، خرابی، ویرانی، ظلمت، غراب و مضامینی از این دست نشان میدهد، بسیار مؤثر خواهد بود. زیرا ذهن مخاطب، با در نظر داشتن فضای حاکم بر جامعه و شرایط تحقیق اثر در بسیتر تاریخی آن، به شناخت فضای زندگی مؤلف دست مییابد. نظریه هرمنوتیکی ویلهلم دیلتای، بر مبنای رسیدن به فهم اثر با نگرش تاریخی بنا شده است. دیلتای براساس نظریه تاریخگرایی، معتقد است که فهم هر اثر جز با شناخت و درک فضای تاریخیای که اثر در آن تولید گردیده، میسر نخواهد شد. بدین ترتیب فهم متن به مدد عمل انتقال ذهنی مخاطب از عصر خود به عصر مؤلف امکانپذیر خواهد شد. از این رو، این پژوهش در نظر دارد با توجه به اصول هرمنوتیک تاریخگرایانه دیلتای، به تحلیل گفتمان سپهری در «مرگ رنگ» بپردازد.
هنجارگريزي يکي از موثرترين روشهاي برجستگي زبان و آشناييزدايي در شعر است که همواره، شاعران از آن استفاده کردهاند. هوشنگ ايراني يکي از شاعراني است که در اشعارش به صورت گسترده، دست به هنجارگريزي زده است. نگارندگان در اين جستار، در پي پاسخ به اين سوال بودند که ايراني چگونه و در چه حوزههايي به هنجارگريزي دست يازيده است. بررسيهاي به عمل آمده، نشانگر اين موضوع است که هوشنگ ايراني در اشعارش از انواع هنجارگريزي بهره برده است. اما اين بهرهگيري به صورت يکسان نيست؛ يکي از هنجارگريزيهايي که در اشعار ايراني بسيار ديده ميشود، هنجارگريزي نوشتاري است که به شکلهاي گوناگون در اشعار او وارد شده است. هنجارگريزي زماني يا باستانگرايي نيز در اشعارش بسامد بالايي دارد که شاعر هم در حوزه نحو و هم در حوزه واژگان، از آن بهره گرفته است. هنجارگريزي معنايي به صورت گسترده و در هيات آرايههاي تشبيه، تشخيص، حساميزي و تصاوير پارادوکسي در اشعار او نمود دارد. همچنين علاوه بر اين، او در حوزههاي نحو، واژگان و آوا نيز به هنجارگريزي دست يازيده است.