در تاريخ انديشه اسلامي جستجو براي دستيابي به معرفت حقيقي تحت چهار عنوان، فلسفه، کلام، حکمت اشراق و عرفان و تصوف صورت گرفته است. طريق انديشندگان اشراقي با اندکي تفاوت به طريق عرفا و صوفيه نزديک است. حکماي اشراقي و عارفان و صوفيان پاکدل، تمام هم خويش را صرف تصفيه دل از رذايل و تحليه آن به فضايل نموده و کوشيدهاند تا آينه دل را از خار انکار و نقوش اغيار به آب ذکر، شستوشو دهند تا بتوانند جمال محبوب ازلي را در آن تماشا کنند. از نظر عرفا و صوفيه و انديشندگان اشراقي، «طور ماوراي عقل» يکي از راههاي نيل به معرفت حقيقي است. «طور» کلمهاي قرآني است و مفهوم طور ماوراي عقل را در آثار قدماي بزرگ صوفيه، قبل از قرن پنجم ميتوان يافت. اين تعبير ظاهرا نخستين بار از آثار غزالي وارد عرصه شعر و ادب عرفاني فارسي شده است و سپس آن را در آثار عين القضات همداني، عطار نيشابوري، و حتي فلاسفه عصر صفوي، ميتوان يافت. شيخ محمود شبستري که در آثار خود تحت تأثير افکار و انديشههاي امام محمد غزالي است، در نوشتههاي خويش، براي اثبات هر حقيقتي از حقايق و نيل به معرفت يقيني، علاوه بر عقل و نقل، به کشف و شهود و ذوق نيز قايل است. از نظر او انسان، وراي طور عقل و استدلال، اطوار ديگري دارد که به کمک آنها ميتواند به اسرار نهفته و بيرون از حيطه عقل نظري، دست يابد و به معرفت واقعي برسد. شبستري برترين و بالاترين مرتبه معرفت را يگانگي عارف و معروف و از ميان رفتن وهم اثنينيت و تمييز ميان آنها ميداند که در زبان صوفيه و عرفا از آن به «بقا بعد الفنا» نيز تعبير ميشود.
در این مجموعه قریب به 1400واژه و اصطلاح عرفانی اهل تصاوف به ترتیب حروف الفبای فارسی جمع آمده است .ذیل هر مدخل ابتدا مفهوم لغوی، زبانی و ریشهای آن بیان شده، سپس جملاتی از بزرگان و مشاهیر عرفانی نقل گردیده است .علاوه بر آن نشانی هر مدخل در پاورقی هر صفحه ذکر شده است .
در «بحر الحقیقه» غزالی معرفت را یکی از دریاها به شمار آورده است؛ زیرا معرفت حکم به خرابی مسافر میکند و او را از تمییز وجود خود پاک میسازد. در این دریا مسافر در سفینه عنایت مینشیند و چشم به بادبان لطافت میدوزد تا صدف یقین به کف آورد. این کتاب به هفت دریا یا بحر تقسیم شده که در هر کدام از این دریاها، گوهری نهفته است و در فصل از کتاب درباره یکی از دریاها بحث شده است. این کتاب به زبان فارسی و نثر شیوایی تدوین شده است.
شيخ محمود شبستري، عارف شاعر و انديشمند بزرگ سده هشتم هجري در آثار خويش، راههاي دستيابي به معرفت يقيني را عقل و نقل و ذوق (کشف و اشراق) ميداند. وي ميکوشد منقولات ديني را با استدلالهاي اهل فلسفه و با ذوقيات انديشمندان اشراقي درهم آميزد و رسالت يک فيلسوف مسلمان و عارف و انديشمند اشراقي را ايفا کند. شبستري هم چون غزالي معتقد است، وراي عقل نظري، انسان را طوري و طريقي ديگر هست که به آن طور، اسراري را که از عقل پنهان و محجوب است، ميشناسد. او هم چون همه شاعران عارف ايراني مخالفت صريح خود را با فلسفه و عقل يوناني ابراز ميدارد، اما خرد ستيز و فلسفه گريز نيست. از اين رو در عين آن که در مقام معرفت تمايل به اشراق دارد، در مقام علم، به حکمت و استدلال گرايش نشان ميدهد. خرد مورد ستايش شيخ، خرد ديني است، همان خرد و انديشهاي که به قول او مبحث انبياست و هزارواند آيه از آيات قرآن اختصاص بدان دارد. شيخ در عين حال، در طريق معرفت حق به داشتن پير و انساني کامل که واسطه هدايت حق باشد، معتقد است. از نظر او شاه راه معرفت حق «تفکر» و سير دوسويه (قوس صعودي و نزولي) است که در اين سير ديالکتيک و حرکت از کثرت به وحدت، از وحدت به کثرت، از بسيار به يک، از يک به بسيار، از نمود به بود، از بود به نمود، از قطره به دريا، از دريا به قطره، جان آدمي صفا مييابد و نقوش اغيار از لوح دل او محو ميگردد و انسان کامل، به شناسايي حقيقي ميرسد.