یکی از نکات مهم در حوزه تطوّر انواع ادبی این است که غلبه یک گفتمان و جریان فرهنگی در دورهای مشخص در پیدایش نوع ادبی خاص تأثیر انکارناپذیری دارد. اگر برخی منتقدان ادبی بر مبنای نظریه داروین و با توجه به طبیعت موجودات نظریه انواع ادبی را مطرح کردند، میتوان بر مبنای دیدگاه پل تیلیش با توجه به اضطرابهای روحی انسان در سه ساحت اضطراب وجودی (مرگ)، اخلاقی (گناه) و معنوی (پوچی و بیمعنایی) نظریه تطوّر انواع ادبی را تبیین و تفسیر کرد. بر اساس این، نویسنده مقاله ضمن بررسی دیدگاه پل تیلیش در حوزه مورد نظر، سعی میکند با توجه به غلبه یک گفتمان فکری و بروز سنخ روانی خاص (اضطراب) در دورهای مشخص، کیفیت ظهور نوع ادبی متجانس با آن گفتمان را تحلیل کند.
این اثر در پنج بخش تدوین شده است: در بخش اول تمدن های دیرین یا کهن بررسی شده اند؛ نویسندگان در این قسمت، نگاهی به تمدن های سومریان، مصریان و آشوریان دارند؛ بخش دوم تمدن های یونان و روم را مورد توجه قرار می دهد و در بخش سوم که با عنوان سرآغازهای تمدن جدید شروع می شود عناوینی همچون سرنگون شدن امپراتوری روم ، تمدن رومی و مسیحی سده های میانه و پایان سده های میانه و آغاز تمدن عصر نوین به چشم می خورد. همچنین در بخش چهارم با عنوان روشنگر تمدن نوین و انقلاب های سیاسی و اجتماعی جهان نویسندگان تلاش کرده اند تا به ریشه های انقلاب فرانسه و تبعات آن بپردازند، هم چنین موضوعاتی همچون یکپارچه شدن ایتالیا، یکپارچه شدن آلمان وجنگ فرانسه و پروس در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است؛ بخش پنجم نیز از انقلاب صنعتی و تغییراتی که در پی آن در دنیای معاصر حادث شد، سخن به میان می آورد و در نهایت کتاب با نگاهی به دو جنگ جهانی و علل ایجاد آن ها و پیامدهایی که برای ملت ها داشتند وهم چنین بررسی روند تحولات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بعد از دو جنگ، به پایان می رسد.
پل تیلیش به همراه کارل بارت و رودولف بولتمان، یکی از سه بنیانگذار الهیات معاصر پروتستان است. هدف اصلی او تفسیر پیام مسیحی برای انسان معاصر است و برای این منظور گذشته از کلام پروتستان، از فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی نیز سود میوید. اثر اصلی او الهیات سیستماتیک نام دارد. افزون بر این او در بیشتر مباحث فلسفی و فرهنگی کتب و مقالات بسیاری نگاشته است. این کتاب که یکی از مشهورترین آثار اوست، به تحلیل مفهوم شجاعت و اضطراب و چگونگی تحول آنها در تاریخ غرب اختصاص دارد. نویسنده میکوشد تا «پرسش وجود» را در پرتو هستیشناسی شجاعت و تفسیر «ایمان دینی» مطرح سازد.
«درد و رنج» به عنوان يكي از وجوه برجسته تراژيك زندگي، از مسایلي است كه هر انساني در زندگي خود با آن روبه روست. اين مساله در هنر و ادبيات به طور عام، و به طور خاص در ادبيات معاصر به ويژه شعر زنان به گونهاي منعكس شده كه بررسي و تحليل آن، نيازمند تحقيق وسيع و جامعي است. موضوع اين مقاله، بررسي اشعار دو شاعر برجسته زن معاصر يعني فروغ فرخزاد و سيمين بهبهاني با توجه به ماهيت، مفهوم و مصاديق مختلف درد و رنج و با تاكيد بر مساله وجودشناسي درد و رنج (انواع، علل و نتايج آن) است. نويسندگان در اين پژوهش ضمن اشاره به ماهيت و نتايج درد و رنج به مقايسه جنبههاي وجودشناسي درد و رنج در اشعار اين دو شاعر ميپردازند؛ گفتني است زمينه اصلي بحث، تمرکز بر فلسفه وجودي درد و رنج در حوزههاي انواع درد و رنج، علل درد و رنج و راههاي رهايي از آن است.
يکي از شاعران برجسته معاصر ايران، که خلاقيت و آفرينندگي را با پژوهش و تتبع جمع کرده است و هم محافل ادبي و هم جامعه دانشگاهي، او را در زمان حياتش جدي گرفت، مرحوم قيصر امينپور است. مجموعه آثاري چون «گلها همه آفتابگردانند»، «آينههاي ناگهان» و ... به همراه آخرين دفتر شعري «دستور زبان عشق» گواهي بر ارزش آثار اوست که درباره اهميت اين آثار از زواياي مختلف ميتوان سخن گفت. مولف پس از بررسي مجموعه دفترهاي شعري ايشان، ميتواند به جرات ادعا کند قيصر يکي از بزرگترين شاعران دو سه دهه اخير است که به مقوله انسان و مفاهيم مرتبط با آن از جمله درد و رنج بشري توجه کرده و در زندگي هنري و بلکه زندگي اجتماعي، درگير اين مفهوم و واقعيت بوده است. نگارنده در اين مقاله پس از بررسي ابعاد مختلف اين مساله و ماهيت و مفهوم درد و رنج در نظام حاکم بر انديشه و زبان امينپور، مجموعه اشعار او را در چهار بخش معناشناسي، وجودشناسي، غايتشناسي و شان اخلاقي درد و رنج، طبقهبندي، بررسي تحليل کرده است.