زیباییشناسی قصص قرآن کریم به معنای شناسایی بخشی از جمال و هنر بیان قرآن است. قرآن کریم کتاب داستانسرایی نیست، اما قصّههای واقعی خویش را که اهداف دینی ـ تربیتی دارند، با قالبی هنری، اسلوبی بلاغی و تصاویری زنده و پویا بیان کرده که با اندک دقتی میتوان به جنبههای هنری آن در محتوا و ساختار پی برد. ساختار هندسی قصص مذکور بهگونهای ارائه شدهاند که میتوان بیشتر عناصر داستانی همچون عنصر شخصیّت، حادثه، گفتوگو، پیرنگ، زمان و مکان را در آنها یافت و بررسی کرد. این عناصر با توجه به هدف و کارکرد قصّهها در مواضع مختلف بهگونهای خاص به کار گرفته شدهاند؛ چنانچه سه مورد اول به طور برجسته در قصص قرآن به کار رفتهاند؛ پیرنگ نیز باعث ارتباط محکمی میان اجزای قصص قرآن شده، اما دو مورد اخیر اهمیت چندانی نداشته و کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین هیچ یک از عناصر قصص در قرآن کریم، مقصود بالذّات نیستند. در تحقیق حاضر سعی بر آن است که علاوه بر بیان کلیاتی، مانند: مفهوم لغوی و اصطلاحی دو کلمۀ زیبایی و قصّه، اسلوب، روش عرضه و عناصر قصص قرآن کریم بررسی شود.
کتاب بدیع القرآن تالیف ابن ابی الاصبع مصری متوفای سال 656 ه. یکی از ارزشمندترین کتابهایی است که اعجاز قرآن کریم را از نظر بلاغت و شیوایی بیان که به "اعجاز بیانی" معروف است، مورد بررسی قرار داده، و حقا "ناتوانی بشر را از آوردن مثل قرآن" به ثبوت رسانیده است. مولف نه تنها اسلوبهای زیبا و بی مانند تعبیرهای قرآنی که مورد بررسی دانشمندان پیش از خود بوده، با دقت و امعان نظر بیان داشته، بلکه خود نیز تعداد 33 نوع از انواع بدیع قرآن را باداع نموده، و به آخر کتاب افزوده است. این کتاب را مقدمه ای از مصحح مرحوم"حفنی محمدشرف" زینت بخشیده است، مصحح در این مقدمه به نوبت خود آنچه در توان داشته در تبیین آغاز بحثهای بیانی قرآن کریم قرو نگذاشته و خلاصه ای از مراحل تحول و پیشرفت شناخت اعجاز بیانی را تقدیم داشته است.
کتاب ذیل چهار بخش به این شرح سازمان یافته است .بخش نخست به تعریف و تاریخچه زیباشناسی و زیباییپرستی، سپس زیبایی در قرآن و حدیث اختصاص دارد .در بخش دوم رابطه عرفان اسلامی با زیبایی شناسی و زیبایی پرستی بیان میشود .و بخش سوم به معرفی عناصر مکتب جمال در عرفان اسلامی میپردازد .در بخش چهارم پارهای از آراء شخصیتها و بزرگان مکتب جمال (نظیر :عطار، احمدو محمد غزالی، مولوی، بن عربی، حافظ و جامی) عرضه میگردد .
متنبی از سالی 337ه .ق تا 346 در خدمت سیفالدوله حمدانی بوده و در این مدت در فن رثا مجموعأ شش قصیده گفته است. در پنج مرثیه از این مراثی، هر چند ابیات نغز و نیکو فراوان است ولی بهترین قصایدی نیست که در رثاگفته است. زیرا متنبی بیشتر این قصاید را برای انجام وظیفه گفته نه به حکم احساس و عاطفه و سوز درون. وی در این قصاید به هنر و عقلش بیشتر پناه برده تا دل و احساسش، از همین رو شنونده درآنها احساس سردی میکند. اما باید قصیدهای را که در رثای خوله ساخته است از بقیه قصاید استثنا کنیم؟ زیرا این قصیده را هنکامی گفته که جدایی وی از سیفالدوله به درازاکشیده، شوقش به وی زیاد گشته و حوادثی که برای هر دو پیش آمده، آن دو را به یکدیگر نیازمند ساخته است. وی در این قصیده به عقلش ـ خصوصأ عقل فلسفیاش ـ تکیه نموده و به بسیاری از حکم شایع میان ملتها پناه برده و آنها را در قالبی موجز و دقیق ریخته است به گونهای که به صورت امثال سائره در آمده و در هر زمان و مکان برای تسلیت گفتن صلاحیت دارد.
در این مقاله به مواردی از قبیل: تعریف کنایه، معنای لغوی و اصطلاحی کنایه، مراد از لازم در باب کنایات، اصطلاحات کنایه، اقسام کنایه به اعتبار مکّنی عنه، کنایه تمثیلی و اسباب بلاغت کنایه اشارت رفته، هرکدام از آنها با مثالها و شواهد گوناگون تفسیر شده است.