بسیاری از واژههای رایج در زبان فارسی امروز در طول تاریخ دستخوش تحولاتی بوده است. برخی از این تحولات مربوط به فارسی میانه است و برخی دیگر ـ تا آنجا که نویسنده اطلاع دارد ـ در فارسی دری روی داده است و اثری از کاربرد آن در فارسی میانه دیده نمیشود. از جمله این تحولات، دگرگونیهایی است که در پسوند «ـ نده» روی داده است. حذف g پایانی آن در دوره رشد و تکوین زبان فارسی از جمله این تبدیلات است؛ ضمن آنکه تحولاتی نیر در گروه nd موجود در این پسوند روی داده است. این تحولات، خاص این واژه نیست، بلکه واژههای دیگری را با هویت دستوری متفاوتی ـ همانگونه که در بخشهای مختلف مقاله حاضر میبینیم ـ شامل میشود. این مقاله به تحولات پسوند «-نده» در فارسی دوره رشد و و تکوین میپردازد.
این مقاله به بررسی مصراعی از شاهنامه فردوسی اختصاص دارد و با ترجیح ضبط دستنویس کتابخانه ملی فلورانس، کهنترین نسخه شاهنامه، نشان میدهد که سرمنشأ اختلاف نسخههای خطی و به تبع آن، چاپهای شاهنامه در مورد این مصراع، در معنای کهن و نادر واژه «مری» نهفته است. این واژه، در معنایی متناسب با این کاربرد، در فرهنگهای معروف فارسی ثبت و ضبط نشده، اما در برخی گویشهای خراسان و کرمان، واژهای متداول و به معنی «رام»، «فرمانبر» و «دستآموز» است. «مری» در کلیات شمس نیز در معنایی نزدیک به همین کاربرد دیده میشود: «تو مری باشی و چاکر اندر این حضرت به است».
تحقیق حاضر با اتخاذ روش تحلیلی ـ توصیفی و تبیین برخی از ویژگیهای فعال آوایی و فرایندهای واجشناختی گویش مازندرانی میپردازد. منظور از فرایندهای فعال، فرایندهای واجی از قبیل فرایند تشدید عارضی، همگونی و تضغیف یا نرمشدگی است. گویش مازندرانی در حاشیه سواحل جنوبی وجنوب غربی دریای خزر رایج است. از دیگر گویشهای خزری میتوان گیلگی، تالشی، تاتی و سمنانی را نام برد. در گردآوری دادههای این تحقیق، دادههای زبان پهلوی از فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته دیوید نیل مکنزی و ترجمه مهشید میرفخرایی و دادههای زبان مازندرانی مبتنی بر تحقیق میدانی نگارنده است که خود گویشوار این گویش است.
یکی از قدیمیترین کتابهای مستقل درباره داستانهای پیامبران، «قصص الانبیای نیشابوری» است که در مجموع، مشتمل است بر داستان پیامبران، احوال خلفای راشدین، خاندان عباس، یزید و حجاج بن یوسف. کتاب منسوب است به ابواسحاق ابراهیم بن منصور بن خلف نیشابوری. تاریخ نگارش آن بنا به حدس مصحح، قرن پنجم هجری است. این کتاب مشتمل است بر 5 صفحه فهرست مطالب و 6 صفحه مقدمه و 2 صفحه تصویر نسخههای خطی و 478 صفحه متن و یک صفحه غلطنامه و در پایان 10 صفحه فهرست اعلام. این کتاب از نمونههای پرارزش نثر کهن دری به شمار میرود و از نظر اشتمال بر لغات و ترکیبات نادر و کهن فارسی شایسته توجه است. اهمیت دیگر قصص الانبیاء در آن است که آثار گویش مؤلف یا کاتب همراه با اختصاصات زبانی ویژهای در آن دیده میشود. از آنجاییکه در برخی موارد ثبت و ضبطهای نسخه اساس در متن چاپی انعکاس نیافته است و از آنجا که ثبت و ضبط این موارد میتواند جنبههای مبهمی از سیر تحولات تاریخی زبان فارسی را آشکار کند، لذا نگارنده بر آن شده تا این موارد را طی این رساله عرضه نماید.
در تفسیر ابوالفتوح رازی «رئاء الناس» به «برده مردمان» برگردانده شده است: «وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا»؛ مصححان این متن در حاشیه آوردهاند: «کذا: در اساس و وز (بدون نقطه)؛ شاید کلمه تصحیفی از «بدیده» باشد. در نسخههای «آج»، «لب»، «فق» به جای این کلمه آمده است: «برای نمایش». با توضیحی که در پی میآید، درمییابیم «برده» تصحیف «بدیده» نیست، بلکه صورتی است «بروده». «بروده» مرکب است «به» (حرف اضافه) + «رود» (= روی) + «ه».