هدف ما در این مقاله ترسیم مهم منابع عربی در شرح و تفسیر متون ادب فارسی و تبیین مبانی فرهنگ ایرانی است زیرا بسیاری حقایق مربوط به فرهنگ و ادب ایرانزمین در لایههای ستبر متون عربی مدفون شده و محققان ما توجه کمتر بدان دارند. این در حالی است که در شرح متون ادب فارسی، استناد به متون عربی به گونهای صورت میگیرد که نه تنها نقشی در تبیین سرچشمههای فکری ایرانیان ندارد بلکه موجب کج فهمی و تفسیر نادرست ادب فارسی میشود زیرا بسیاری از مضامین ادب فارسی را بدون اشاره به پیشینه ایرانی آنها به منابع عربی ارجاع میدهند. عبدالحسین زرین کوب، حدود 60 مضمون از گلستان سعدی را با آثار ادبی قبل از سعدی مقایسه کرده و در متون ادب فارسی، عربی و دینی شواهدی از تأثیرپذیری سعدی ارائه کرده است. در این میان فقط به پیشینه ایرانی دو مورد از شصت مورد مذکور اشاره کرده است؛ در حالی که بنا به ادعای این مقاله لایههای فکری و فرهنگی ایرانیان باستان، در گلستان سعدی به قدری محکم و استوار است که با استناد به منابع عربی، دست کم 27 مورد از این 60 عنوان را در ذهن و زبان نیاکان باستانی ما میتوان پیدا کرد.
این اثر مجموعه ای است شامل بیست مقاله به قلم استاد عبدالحسین زرین کوب که هر مقاله به یک شاعر اختصاص دارد. از رودکی شروع می شود در ادامه به فردوسی، فرخی، منوچهری، ناصر خسرو، مسعود سعد، خیام، سنایی، انوری، خاقانی، نظامی، عطار، مولوی، سعدی، امیر خسرو دهلوی، ابن یمین، حافظ، جامی و صائب می پردازد و در نهایت به بهار ختم می شود.این مقالات به صورت مختصر اما نه با نادیده گرفتن مطالب حیاتی بلکه گزینش صحیح از میان آنان به نگارش درامده است و همین عامل اثر را برای علاقه مندان به آشنایی با شعر فارسی چه خواننده ی مبتدی و چه حرفه ای جذاب کرده است. او با استفاده از نسخه های موجود آثار و تذکره های نوشته شده درباره ی این شاعران و با نظر به شرایط سیاسی اجتماعی دورران حیات شان به بررسی اشعار و زندگی آنها می پردازد. با کاروان حله کتابی است که می تواند شناخت ما را از این بزرگان و آثارشان ارتقا ببخشد.
پیدایش، رشد، اعتلا و زوال جنبش های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران در کنار تحولات و رخدادهای متعدد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جابجایی قدرت ها و نخبگان حکومتی و تغییرات گسترده در عرصه اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران، به دلیل اهمیت و تأثیرات شگرف و متنوع آن، سبب گشته است تا از سوی پژوهشگران، مورخان و تحلیل گران حوادث اجتماعی و نخبگان سیاسی مورد تجزیه و تحلیل و نقادی و تقریر و تبیین قرار گیرد. تنوع و کثرت نگاه ها و اختلافات در نگاشته های تاریخی این دوره باعث پیچیدگی و سختی فهم و درک درست محققان و اندیشه گران این عرصه در تشخیص سره از ناسره و کشف درست حقایق تاریخی گردیده است. تاريخ نگاري و نوع نگاه مورخان به پديده هاي تاريخي از منظر ملي گرايي و شرح و بسط اين رويدادها و حوادث گذشته و حال بر آن اساس، مقوله اي است که در کنار ساير رويکردهاي اين جريان از جمله نمودهاي ادبي، جلوه ويژه و متفاوتي از نوع رسمي و مرسوم خود در جامعه ايراني داشته است. بررسي تاثيرات اين جريان فکري و فرهنگي در حوزه فرهنگ، خاصه تاثيراتي که تاريخ نگاري و تاريخ نگاران از آن گرفتند و تبعات و پيامدهاي آن در ساير بخش هاي اين حوزه، در تاريخ معاصر ايران، موضوع دامنه دار و چالش برانگيزي بوده که کم تر به حد کفايت مورد پژوهش و توجه محققان واقع شده است. پژوهش حاضر به بررسي ويژگي هاي اين جريان در تاريخ نگاري معاصر ايران مي پردازد و تاثيرات و تاثرات حاصل از رويکرد متفاوت اين تاريخ نگاري و مورخان و مولفان آن را از حيث شيوه هاي متفاوت نگرشي و نگارشي پي مي گيرد.
جامی شاعر، نویسنده، عارف و دانشمند نامدار سده نهم هجری دارای آثار متعدّد در نظم و نثر فارسی است. یکی از کتابهای ارزشمند او به نثر، بهارستان است که نویسنده، آن را به شیوه گلستان سعدی نگاشته است. هرچند جامی مدّعی شده که حکایات بهارستان یا دستِ کم حکایات منظوم آن را از کسی نگرفته است و همگی آنها ساخته و پرداخته قریحه اوست، امّا تتبّع در آثار پیشینیان، به ویژه منابع عربی، سرچشمههای حکایات بهارستان را آشکار میسازد. پرسمان بنیادی این نوشتار آن است که آیا جامی در داستانسرایی خویش، به منابع پیشین نظر داشته است یا خیر. بر این مبنا یک روضه از روضههای هشتگانه بهارستان انتخاب و مآخذ حکایتهای آن در متون عربی پیش از جامی کاویده شد. در نتیجه ریشه 21 داستان از 43 حکایت این روضه، یعنی تقریباَ نیمی از آن، در منابع پیشین شناسایی شد. به دیگر سخن میتوان ادّعا کرد که جامی همچنان که سنّت ادبی روزگار وی بوده است، در پردازش حکایتهای بهارستان به حکایتهای مندرج در آثار پیشینیان عنایت ویژه داشته و آبشخور بسیاری از حکایات وی، منابع عربی پیش از عهد وی بوده است.
هدف این مقاله نشاندادن تأثیر حکمتهای خسروانی و اندیشههای ایرانشهری در ادب عربی است. با آنکه این سخن جدید نمینماید، موضوع از زاویه جدیدی مطالعه شده که تا به حال به آن پرداخته نشده است. این مقاله مدعی است علاوه بر حضور گسترده حکمتهای ایرانی در ادب عربی، بخش اعظم بیش از هزار مثل مولدی (غیرعربی) که در منابع عربی وجود دارد، ایرانی است. لذا پس از ترسیم زمینههای تاریخی برای انتقال این اندرزها به ادب عربی، با معرفی دهها نمونه از این امثال که در ایرانیبودن آنها تردید وجود ندارد، راه را برای پژوهشهای بعدی هموار کردهایم. به علاوه برای آنکه تأثیر ادب و فرهنگ ایرانی را در ادب عربی نشان داده باشیم، مضامین مشابه آنها را در ادب فارسی عربی نقل کرده، به امثال و حکم دهخدا ارجاع دادهایم. در م واردی نیز به نقد شرح و تحلیل برخی متون ادب فارسی پرداختهایم تا نشان دهیم تأثیر اندیشههای ایرانی در ادب عربی بیش از آن است که امروز بر اذهان محققان حاکم است و حق فرهنگ و ادب ایران نه تنها از سوی محققان عرب که از سوی اندیشمندان ایرانی هم، جنانکه باید شناخته نشده است.