از ملاحظه مجموع واژگان به دست آمده در این تحقیق، چنین استنباط میشود که شیخ برخلاف اسلاف خود کمتر از لغات و ترکیبات دانشهایی چون نجوم، فلسفه، فقه، ریاضی، آداب و رسوم ملی و محلی استفاده کرده است. گذشته از قصاید عربی سعدی ـ که موردنظر ما در این پژوهش نبوده است ـ آنچه وی از واژگان، ترکیبات و اصطلاحات تازی در شعر میآورد ثقیل و ناهموار نیست بلکه طرز کاربردشان به نحوی است که فقط املای واژگان، تازی به نظر میرسد و کلمات در جوار کلمات فارسی بوی و خوی واژگان دری دارند. این قبیل واژگان در قصاید شیخ بیشتر به چشم میخورد مثلا کلمات علی الخصوص و علی الصباح در بیتهای زیرین چنین حالتی دارند: حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد علی الخصوص که پیرایهای بر او بستند نشان بخت بلند است و طالع میمون علی الصباح نظر بر جمال روز افزون آنچه که در بخش«واژگان نامأنوس»آوردهایم در مقایسه با سایر واژگان زودیاب و لطیف و نرم خود سعدی بوده است وگرنه در مقابله با اشعار خاقانی و انوری که اصطلاحات و واژگان دشواریاب و مهجور بسیار دارد اینها را نباید نامأنوس گفت. در کاربرد خود این واژگان نامأنوس هم جای تأمل است. واژگانی که در قصاید، قطعات و حتی بوستان سعدی از این دست دیده میشود میتوان برای استعمال آنها از طرف شاعر، محملی و توجیهی آورد، مثلا در این بیت: همیشه دست توقع گرفه دامن فضلش چو وامدار که دریابد آستین ضمین را که واژه نامأنوس«ضمین»را سعدی به ضرورت تأمین قافیه به کار گرفته است. اما واژه«بشن»که در غزل آمده،غریبه مینماید: اگر سرووی به بالای تو باشد نه چون بشن دلارای تو باشد و غریبه بودن این کلمه هم در میان کلمات هممعنای خود بدان دلیل است که فقط یکبار در شعر سعدی آمده، در بقیه موارد، واژگان مضمونساز در شعر شیخ ـ رحمة الله علیه ـ را اکثرا به کمک مفهوم کلی بیت میتوان دریافت و در کمتر موردی نیاز به مراجعه به کتب لغت پیش میآید.
طبیعت نامحدود صورت متناسبی است از حقیقت خود یا اصل وجود. دامنه دانش وسیعتر از ملاحظاتی است که در زمانها پایه علمی قرار می گیرد، زیرا دانش طبیعت به وسعت همه طبیعت است که بشر در زمانها به قدر ترازوی خود آنرا می سنجد و به همین جهت است که عمر قوانین علمی جاودان نیست و آن مقرراتی هم که نسبتا صاحب زمان بیشتری هستند معادلات آن نزدیک تر یا متکی به اصل ثابت وجود و فطرت می باشد. مولف کتاب سعی دارد ضمن رساله خود تا انجا که ممکن است رابطه و اتصال بی فاصله فیزیک و متافیزیک را که نتیجه یک اشتباه کوچکی است از میان بردارد و واقعیت طبیعت را بنابر شایستگی های او توضیح دهد.
در این سفینه دیباچه رساله ایست موسوم به انیس الارواح در فن موسیقی شامل مطلع و سه مقصد و خاتمه الصلاح، تالیف میرزا ابراهیم بن کاشف الدین محمد یزدی که بنام شاه عباس اول نوشته است. از احوال مولف اطلاعی در دست نیست و ظاهرا وی فرزند کاشف الدین محمد طبیب است. به گفته احمد گلچین معانی، از رساله انیس الارواح نشانی در دست نیست ولی دیباچه آن که در دست است، از آغاز تا انجام براعت استهلال است و مولف در ضمن ادای مطلب، یکصد و سی و چهار فقره از اصطلاحات موسیقی را در کمال هنرمندی بکار گرفته و یا استخدام کرده است و این خود نشانه احاطه کامل وی بر دقایق فن موسیقی است. نگارنده برای احیای این اثر نفیس و کم نظیر فرهنگی از اصطلاحات موسیقی آن تنظیم کرده، با شرح، معنی و شواهد منظوم و ترتیب حروف تهجی به دنبال دیباچه آورده شده تا پژوهندگان در ضمن آنکه نمونه ای از نثر دوره صفوی را مطالعه می کنند معنی هر کلمه را با رجوع به فرهنگ مزبور دریابند.