همسانی و همانندی میان فرهنگها، زبانها و هنرها امری طبیعی است. در این میان قالبهای ادبی نیز چنین رابطهای با هم دارند. پیداست چنان چه آثار ادبی در یک موضوع و مضمون خاص پرداخته شوند، این همگرایی بیشتر و آشکارتر خواهد بود. ادبیات دفاع مقدس که ادبیاتی معناگراست، در دو قالب شعر و داستان بیش از شکلهای دیگر ادبی جلوه کرده و به خاطر نظر گاه مشترک معنایی، همانندیهایی میان این آثار پدید آورده است. مقاله حاضر با درنگ در اشعار و داستانهای دفاع مقدس، این وجوه همگرایی را با شواهد متعدد و در تقسیماتی نظیر مضامین دینی و عرفانی، یاد کرد انقلابیان، تطبیق تاریخ و اعتراض و تحذیر نشان داده است و پیش از بحث اصلی علاوه بر مقدمه، وضعیت شعر و داستان دفاع مقدس را بررسی کرده است. نشان دادن مذهب به عنوان برترین بنمایه ادبیات دفاع مقدس و اصلاح برخی کج اندیشیها و باورهای ناصواب ادبیات آیینی به وسیله ادبیات دفاع مقدس، از یافتههای این مقاله است.
دکتر حاکمی استاد دانشگاه تهران مقدمه ای بر کتاب شقایقها نوشته و این گونه میگوید: ...کتاب شقایقها به نام بهنام محمدی و سالم بهمنی قهرمانان شهید خرمشهر تقدیم گردیده است. کتاب با پیام امام آغاز و با قطعات دریاچه شقایقها، شهر دروازه طلائی، جنگ و پیروزی و سرزمین لاله های سرخ و حماسه انقلاب ایران به پایان می رسد.....
کتاب "شعر و داستان برای آموزش بزرگسالان" توسط ایرج جهانشاهی و عباس سیاحی گردآوری و تالیف شده است و در سال 1347 توسط انتشارات کمیته پیکار جهانی با بیسوادی منتشر شده است
مفاخره که از فروع نوع ادبی حماسه به حساب میآید، یکی از بنمایههای مضمونی شعر فارسی، بلکه ادبیات جهان به شمار میرود. البته در این میان برخی شاعران به فراوانی از آن سود میبرند که طالب آملی یکی از این چهرههاست. طالب آملی با نازش به خود و شیفتگی به شعر خویش، در خودستایی و برتریجویی مبالغه کرده است. در این مقاله، گونههای مختلف فخر طالب در بیش از ده تقسیم بررسی و دلایل مفاخرهی شاعر نیز به تمامی بیان شده است و این نکته چشمانداز تازهای برای این مقاله رقم زده است. همچنین سخن در «ضد فخر یا واسوخت از فخر» مبحث جدیدی است که در مقاله حاضر و با توجه به شواهد متعدد آن در شعر طالب آملی، مورد توجه قرار گرفته است. سخنستایی و فخر به فضایل اخلاقی، از برترین مفاخرات طالب آملی است.
مطالعه و پژوهش در متون فرهنگي و نتايج تفسيري كه از واكاوي ساختارهاي احساسي و ارجاعات درون متني آنها حاصل ميگردد، همواره مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران علوم انساني و منتقدان ادبي بوده است. آثارمنتخب منثور و منظوم اين نويسندگان غربي و شرقي، عمدتا احساسگرا، سرشار از عشق و زيبايي و ملهم از عواطف دروني آنها است. به همين دليل، با وجود آنکه اين آثار از لحاظ شيوه نگارش با يکديگر متفاوتند، جملگي آنان از حيث مضمون شباهت بسياري به اشعار غنايي دارند. هدف از اين تحقيق، بررسي نهادهاي ادبي همچون شعر و رمان به عنوان صورتهاي فرهنگي مختلف گرفته از حس دروني نويسندگان آنها و در عين حال ارتباط آنها با گسترش بيعدالتي، تحكيم قدرت و تسلط كشورهاي مبدا يا بزرگ شهرهاي امپراطوري است. در پژوهش حاضر، روش تحقيق به شيوه اسنادي است كه با استفاده از منابع كتابخانهاي به بررسي احساسات عدالتخواهانه اين نويسندگان در آثار منتخبشان ميپردازد. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد که به رغم تفاوتهاي اساسي در شيوه و لحن اين نويسندگان، وجه مشترك آنان در جبههگيري بر عليه اروپا محوري و احساس انزجار و تنفر آنها نسبت به گسترش بيعدالتي به سرزمينهاي پيراموني ميباشد. البته، ذكر اين نكته لازم است كه در موضعگيري كنراد و فورستر نسبت به بيعدالتي نوعي دوگانگي مشهود است كه ريشه در باورهاي نژادپرستانه محيط فرهنگي آنان دارد. اين امر خود از موارد تفاوت آنها و تمايز فرهنگي اين دو نويسنده نسبت به نويسنده شرقي دو است.