آرمانشهر بازتابی از آرزوی نویسنده برای تکامل و بقاست. به نظر میرسد آرمانشهرهای شاعران صرف نظر از ملیّتشان، خصوصیّات مشترکی داشته باشد؛ چراکه ادبیّات و به تبع آن شعر ریشه در روح انسان دارد و ویژگیهای آرمانشهرها نیز بر اساس اصول انسانی زندگی بشری شکل میگیرند و در عصر جدید ادبیّات تطبیقی بستری مناسب را برای پژوهش در این زمینه فراهم آورده است. این مقاله بر پایه مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی، که با نگاهی فرامرزی وجود شباهت بین آثار ادبی را، برآمده از روح مشترک بشری میداند، آرمانشهر در اشعار دو شاعر معاصر ایرانی و عراقی ـ فروغ فرّخزاد و نازک الملائکه ـ را بررسی میکند. به این منظور ابتدا عمدهترین دغدغههای فروغ و نازک را که سبب پیریزی شهری آرمانی گردیده است، بیان کرده، سپس، ویژگیهای آرمانشهرهای این دو شاعر را برمیشمرد. از مهمترین دستاوردهای این پژوهش میتوان به این موارد اشاره کرد: 1. قرابتهای فرهنگی، دینی و جغرافیایی در نزدیکی دیدگاه دو شاعر نقش بارزی ایفا میکند. 2. آرمانشهر بازتابی از دغدغههای اجتماعی و عاطفی فروغ و نازک است. 3. خلق شعرهای آرمانی، بیشتر حاصل دوره پختگی و کمال آنهاست. 4. هرچند عوامل شکلدهنده و ویژگیهای آرمانشهر فروغ و نازک شبیه یکدیگرند، امّا تفاوتهایی نیز دیده میشود. 5. هر دو شاعر به خوبی توانستهاند رسالت شاعرانه خود را در بیان درد و رنجهای ملّت خویش ادا کنند.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
مرثيه شهرها يکي از انواع مرثيه است که شاعر در آن به توصيف شهرهاي حادثه ديده و بيان دردها و رنجهاي مردم آن شهرها که دستخوش خرابي و ويراني گشتهاند ميپردازد. اين پژوهش مطالعهاي با رويکردي تاريخي ـ تطبيقي به اين نوع ادبي در دو ادب فارسي و عربي است و اين نکات را تبيين ميکند که رثاي شهرها در دو ادبيات داراي علل و اسباب مشترک سياسي و داخلي، تجاوز و حمله بيگانگان به قلمرو اسلامي است که شاعران ايراني و عرب، حادثه را مصيبت امت اسلامي دانسته و بدون در نظر گرفتن محدوده جغرافيايي و زباني به رثاي شهرهاي اسلامي پرداختهاند. همچنين مشترکات ديني و فرهنگي ادباي فارس و عرب موجب برخوردي يک سويه در بسياري از مضامين رثاي شهر گشته است که نشان از پلهاي ارتباطي موجود بين دو امت از قديم تاکنون دارد. عاطفه صادق و سخنان به دور از تکلف و تصنع، سرشار بودن از حکمتها و پند و اندرزها، وجود مفاهيمي ديني چون قضا و قدر ويژگي بارز قصايد عربي و فارسي در اين زمينه است. همچنين اين مراثي بخشي از مصادر تاريخي شهرهاي حادثه ديده محسوب ميشوند.
وصف در ادب جاهلی عرب، همواره از برجستگیهای هنری و بلاغی آن بوده است و وصف مناظر طبیعت نیز پس از پراکندگی مسلمان در دیگر سرزمینهای فتح شده، بیشتر پسندیده ذوق عرب گشت. هرچقدر که «شعب بوان» در گستره تاریخ و ادب ایران گمنام مانده باشد، برعکس در نوشتههای عربی، به عنوان یکی از چهار بهشت گیتی، بسیار سرشناس و به یادماندنی گشته است. توصیف تماشاگران شعب بوان، خبر از خوشنامی این گذرگاه کهن نزد جغرافی دانان و جهانگردان مسلمان میدهد؛ تا جایی که زیبایی دره به عنوان موضوعی ادبی، سرچشمه انگیزش و الهام بسیاری از ادبای عرب شده است. در نوشتار حاضر، از طریق نقد روانکاوانه و از دریچه ذهنیت ادبی عرب، به تحلیل مجموع تصاویری خواهیم پرداخت که در آن عناصر طبیعت و جغرافیای شعب بوان را با شیوههای خیال انگیز و مکانیسمهای رویاپردازانه توصیف نمودهاند؛ سعی ما بر آن است تا از روی آن عناصر خیال و رویا، پاسخ روانشناسانه درستی درباره رویکرد یکسویه ادبای عرب به موضوع، ارائه دهیم.