در اساطیر ایران، فلز قداست و اهمیت بسیاری دارد. پیشینیان، این گوهر را با آسمان پیوند داده و برای آن اصلی آسمانی قائل شدهاند؛ چنانکه گاه دیواره آسمان را نیز از جنس فلز پنداشتهاند. فلز به دلیل برخورداری از این پیشینه، عنصری اهریمن ستیز است. در نمونههایی از اساطیر و داستان وارههای ایرانی، فلز همچون وسیله ای برای به بندکشیدن و یا کشتن نیروهای اهریمنی و پلشتی به کار رفته است. از این رو، فلز همواره با جاودانگی و بی مرگی نیز پیوند داشته است؛ چنانکه در حوادث پایان جهان، این عنصر، آفرینش اورمزد را از اهریمن و جلوههای او پاک میکند و با نابودکردن اهریمن و مرگ، با جاودانگی پیوند مییابد. در این مقاله، پس از بررسی قداست و تاثیر و کارکرد فلز از جنبهها و لایههای گوناگون، سعی شده است پیوندهای معنایی و اسطورهای این گوهر، تا حد امکان آشکار شود.
با تعمّق در آثار ادبی میتوان تأثیر دین را در اندیشه و اعتقاد مردم ریشهیابی کرد و آن را آینهای از باورهای جامعه دانست که آنها را در رسیدن به اهداف عالی، پیروزی بر ظلم و یافتن راه حقیقت راهبری میکند. هنگامی که شعر فارسی رونق گرفت، شاعران از طریق قرآن و دیگر کتابهای دینی با داستانهای پیامبران آشنا شده بودند. در این زمان، فرهنگ اسلامی و داستان پیامبران نیز رفته رفته در اذهان بسیاری از مردم رسوخ کرده و بخشی از ذهنیات آنان را تشکیل میداد. اشارههای بسیاری در اشعار پارسی؛ بخصوص در قصیدهها مشاهده میگرددکه به طور مستقیم یا غیرمستقیم ما را متوجه اساطیر مختلف ملّی و داستانهای دینی میکنند. شاعران با دستمایه قرار دادن اساطیر و داستانهای مختلف در پی غنی کردن کلام خود بودهاند که همین امر باعث زنده نگهداشتن تاریخ، آداب و رسوم، دین، آیینها و... شده است. در بررسی قصاید دیده شدکه در برخی قرنها نفوذ این داستانها بیشتر شده که به طور مفصّل به سیر تحوّل داستانها و علل آن میپردازیم. در این مقاله که با هدف بررسی داستانهای پیامبران در قصاید شاعران انجام گرفته، برخی از اساطیر ایرانی و سیر تحول آنها، داستانهای پیامبران و علل نفوذ و آمیختهشدن آنها با اساطیر ایرانی مورد بررسی قرار میگیرد.
جلد دوم جلسات سخنرانی درباره شاهنامه و فردوسی مدتی بعد از اولین جلسه برگزار و 24 مقاله و سخنرانی ارائه شد. دکتر خانلری ریاست این جلسات سه روزه را برعهده داشت و خود بیاناتی را ایراد فرمود. در بیانات او آمده است با وجود گذشت هزار سال از سرودن شاهنامه و معیار بودن این اثر در شناخت ایران باستان، هنوز کار علمی و تحقیقی دقیقی از این اثر ماندگار و جاودانه در ایران تهیه نشده است و بهترین نسخه ها و تصحیح ها را مستشرقین آلمانی و روسی انجام داده و حتی لغت نامه ای نیز درباره کلمات شاهنامه ترتیب داده اند. برای شناخت ارزش کار فردوسی، باید ابتدا شاهنامه را به روش علمی، تصحیح انتقادی کرد و سپس فرهنگ لغات آن را استخراج کرد. باید کمیته ای برای شاهنامه فردوسی تشکیل داد که به این مهم بپردازد و مراکز علمی کشور را از تحقیقات خود مطلع سازد تا وقت و فرصت پرداختن به کارهای باارزش دیگر در این زمینه فراهم گردد. در این مجموعه موضوعاتی چون ارزش ادبی شاهنامه، اندرزنامه های پهلوی در شاهنامه، سنجش پیشدادیان و کیان با آویستا، تأثیر شاهنامه در تاریخ ایران و جهان، استفاده از شاهنامه در واژه سازی فارسی، احکام نجومی شاهنامه، جنبه های اساطیری و تطبیق آن با اساطیر غرب و ... مطرح شده است.
میرزا اسدالله خان غالب دهلوی (1212 ـ 1258 هـ) از برجستهترین سخن سرایان خوش قریحه فارسیگوی و صاحب سبک قرن سیزدهم هجری شبه قاره هند است که در ترویج و توسعه زبان فارسی سهمی بسزا دارد. هر چند که اجداد غالب از ایبکیان ترکنژاد سمرقندند، خود غالب در لاهور و دهلی نشو و نما یافته و تحتتأثیر سخنوران نامی آن دیار از جمله بیدل، فیض، ناصر علی سرهندی، حزین لاهوری، گرامی کشمیری و .... به شیوه استادان سلف، به نظم سخن فارسی همت گماشته است. ذوق و قریحه سرشار و نبوغ فوقالعاده غالب در نظم سخن و آشنایی وی به انواع علوم پیشینیان، او را در ردیف شاعران بزرگ پارسیگو قرار داده و بحق یکی از مصادیق سخن نظامی عروضی سمرقندی است که «شاعر باید که سلیمالفطره، عظیمالفکره، صحیح الطبع، جیدالرویه، دقیقالنظر» باشد.
موضوع قضا و قدر و جباریت و قهاریت خداوند از جمله موضوعات پیچیده کلامی است که همواره در طول تاریخ مذاهب، اذهان بسیاری از متکلمان و عالمان دیدن را به خود مشغول داشته است و چه بسیار دستاویز جبری مذهبان، حکام جور و کاهلان قرار گرفته است. آنچه در بادی امر از قضا و قدر استنباط میشود این است که خداوند به قلم تقدیر، سرنوشت هرکس را در ازل مقدر و مشخص کرده است و آنچه بندگان به اختیار یا بدون اختیار انجام دهند یا دیگران نسبت به آنان انجام دهند، مطابق سرنوشت و حکم دستوری است که از قبل مشخص شده و باید همان واقع شود و بدون کم و کاست واقع خواهد شد. بنابراین آدمی سخره تقدیر است، جز آنچه باید واقع شود، واقع نمیشود و تلاش و جد و جهد و چارهاندیشی، حزم، احتیاط و حذر و دعا و وسایط دیگر نمیتوانند مانع و دافع قضای محتوم شوند.