بسیارند شاعرانی که در تذکرهها از آنها نامی بهمیان نیامده است و بهمرور زمان، نسخههای دیوان آنان در گوشهوکنار جهان شناخته میشود و مورد بررسی و مداقه محققان قرار میگیرد. تارک شیرازی یکی از شاعران گمنام ادب فارسی است که در سده دهم هجری میزیسته است. تارک شاعری غزلسراست و شعر او از نظر ارزش ادبی، متوسط است. شعر تارک در حدواسط سبک عراقی و مکتب وقوع قرار دارد؛ شهرآشوب، ترکیبی است وصفی بهمعنای آشوبنده شهر و به محبوب و معشوق اطلاق میشود. دراصطلاح ادب، به اشعاری که در وصف اشخاص، حرفهها و صاحبان حرفههایی که اهل ملاحت باشند گفته میشود. آنچه در این مقاله بدان میپردازیم، معرفی شش شهرآشوب از تارک شیرازی در قالب غزل است که تاکنون بدان اشاره نشده است.
کتاب بدایع الوقایع آینه روشنی است از شیوه زندگی و آداب و رسوم مردم قسمتی از ایران قرن دهم با شرح جزئیات وقایعی که در محافل درباری و مجامع ادبی وهنری آن عصر و زمان میگذشته است و گزارشهای بسیار ممتع و قابل توجهی از احوال فاضلان و شاعران و دیگر نامآوران آن روزگار. افزون بر اینها این کتاب مجموعه نفیس و قابل استنادی است از لغات و ترکیباتی که در زبان مکاتبه و محاوره بین طبقات و اصناف ایرانیان قرن دهم متداول بوده است.
کتاب بدایع الوقایع آینه روشنی است از شیوه زندگی و آداب و رسوم مردم قسمتی از ایران قرن دهم با شرح جزئیات وقایعی که در محافل درباری و مجامع ادبی وهنری آن عصر و زمان میگذشته است و گزارشهای بسیار ممتع و قابل توجهی از احوال فاضلان و شاعران و دیگر نامآوران آن روزگار. افزون بر اینها این کتاب مجموعه نفیس و قابل استنادی است از لغات و ترکیباتی که در زبان مکاتبه و محاوره بین طبقات و اصناف ایرانیان قرن دهم متداول بوده است.
کنایه در زبان مردم آفریده میشود و در نتیجه، مردمیترین پایه بلاغت است. زمینههای پیدایش کنایه بسیارند. در این مقاله کنایههای برآمده از شغلها بررسی شده است. پس از نگاهی گذرا به تاریخچه کنایه، به هدفها و انواع کنایه، و سپس به زمینه پیدایش کنایه در شغلها پرداختهایم. به شهر آشوب و نقش این نوع ادبی در پیوند دادن زبان ادبی و عامیانه نیز اشاره کردهایم. سپس کنایههایی را که از شغلها وارد زبان مردم شده، به شیوه الفبایی زیر هسته خود آوردهایم. روبهروی هر کنایه شغل مربوط به آن آمده است. مبنای مقاله بر کنایههای مردمی و عامیانه است، اما برخی کنایههای ادبی را نیز آوردهایم. دادههای این پژوهش فرهنگهای کنایه فارسی و نیز پژوهش میدانی است.
در بررسی سبک، همواره دو مقوله متوازی به صورت تقابلی مطرح میشوند که عبارتاند از سبک زبانی و سبک ادبی. در سبک زبانی به تحلیل نشانههای موجود در زبانی خاص میپردازیم تا قوانین عام آن زبان را کشف کنیم؛ قوانینی که هنجارهای ثابت و معیاری مشخص را در اختیار اهل زبان قرار میدهند و به توصیف نظاممند آواها، اجزای کلام، ساختهای نحوی و واژگان میپردازند. اما در سبک ادبی، تکیه اصلی بر مشخصههای هدفمند اثری خاص است که آن را در بهرهگیری از امکانات زبانی متمایز میکند و هدفِ بررسی این سبک، کشف عدول از قوانین عام زبانی در آثار نویسندگان و گویندگان برجسته است. مقاله حاضر بر سه فرضیه استوار است: 1. ارائه تعریفی جامع و مانع از سبک ادبی عملاً غیرممکن است؛ 2. سبک ادبی قابلیت توصیف دارد و میتوان مبتنی بر مشخصهها و نشانههای موجود، جوانب این توصیف را کاوید؛ 3. عناصر موجود در سبک ادبی، در سبک زبانی هم دیده میشوند و تفاوت این دو، در تصادفی یا هدفمند بودن بهرهگیری از این عناصر است.