این پژوهش به بررسی پاره گفتارهای واکنشی در پارهای از مکالمات زبان فارسی میپردازد. پاره گفتارهای واکنشی، پاره گفتارهای کوتاهی مانند hmm، mm و ... هستند که شنونده حین گوشدادن به گوینده، آنها را تولید میکند، بدون اینکه نوبتگیری کند و یا اینکه گوینده نیازی به پاسخدادن به آنها داشته باشد. این کلمات بر پیشبرد هر چه بهتر گفت و گوها تاثیر میگذارد. اهمیت پاره گفتارهای واکنشی در زمان فقدان آنها فهمیده میشود. اگر پاره گفتارهای واکنشی نابجا به کار رود، در روند مکالمه اختلال ایجاد میکند؛ پس چشم پوشیدن از آنها در تحلیل مکالمات، باعث نادیده گرفتن بخش مهمی از تعاملات روزانه میشود. تاکنون، این پاره گفتارها در زبان فارسی مورد مطالعه و بررسی زبان شناختی قرار نگرفته است. در پیکره زبانی این پژوهش، 960 پاره گفتار واکنشی در کل مکالماتِ ضبط شده، اعم از مکالمات رو در رو و مکالمات تلفنی، مشخص و آوانگاری شده و در چارچوب تجزیه و تحلیل مکالمه بررسی شده است. همچنین، نقش متغیرهایی مانند مشخصههای زبرزنجیرهای در معنا و میزان تاثیرگذاری این پارهگفتارها مورد مطالعه قرار گرفته است. دادههای این پژوهش نشان میدهد پاره گفتارهای واکنشی در بافتهای مختلف، معانی متفاوتی دارند و میتوان برای این پارهگفتارها مطابق با بسامدشان، معانی اصلی و جانبی در نظر گرفت. همچنین، میتوان با توجه به عوامل دخیل در آنها، طیفی برای میزان تاثیرگذاری این پارهگفتارها قائل شد. هدف ما از نگارش مقاله حاضر این است که معنا و کارکرد پاره گفتارهای واکنشی زبان فارسی را در مکالمات این زبان مشخص کنیم و نقش برخی عوامل تاثیرگذار بر معنای این پارهگفتارها را نشان دهیم.
مهرنوش قربانعلی در این کتاب با چهارده تن از منتقدان و صاحبنظران که هر یک از دیدگاه ویژهای در تحلیل و نقد شعر معاصر برخوردارند و سالها در شمار فعالان عرصه نقد و نظر بودهاند، به گفتگو و بحث نشسته است. سعی او بر این بوده است که از تمامی گرایشهای موجود در زمینه تحلیل و نقد شعر معاصر نمایندگانی در این گفتگو حضور داشته باشند؛ در مواردی نیز به نقش آغازگری و همچنین پیشینه برجامانده از پارهای منتقدان در دوره مورد بررسی (1301 ـ 1380) نظر داشته است.
دوره معاصر را هر چند دوره شکوفایی و رونق ادبیات فارسی دانستهاند؛ اما صاحبنظران بر این موضوع اتفاق نظر دارند که همپای رونق ادبیات، بررسی و نقد ادبیات معاصر در این مرزوبوم رونق و گسترش نیافته است. در این کتاب درباره ادبیات معاصر گفتگویی با علی باباچاهی شاعر و منتقد معاصر انجام شده است. کار از دوره کودکی علی باباچاهی آغاز شده، بعد نوجوانی، جوانی و ... تا در دورههای دیگر خواننده شاهد پختگی و تجربههای مختلف شاعری باشد که حرفهای بودن را مدنظر قرار داده است. حرفهای بودن شاعر نیز از منظر پشتوانه فرهنگی، آراء و عقاید و بالاخره جریانسازی بحثانگیز او در شعر معاصر به گفتگو گذاشته شده است.
انگیختگی بهمعنی وجود سرنخی در صورت، برای رسیدن به معناست و بهطور مستقیم، ما را از صورت به معنا رهنمون میشود؛ بدان معنا که رابطه صورت و معنا همواره یا تنها قراردادی نیست و یا اینکه گاه رابطه قراردادی به رابطه تصویرگونه مبدل میشود. یکی از انواع انگیختگی، انگیختگی درسطح واژههای مرکب است. واژه مرکب شفاف، واژهای است که از مجموع معنای اجزای آن بتوان به معنای کلی دست یافت. درباره انگیختگی، گروهی بر این باورند که واژگان ابتدایی بشر انگیخته بودهاند و با گذشت زمان، بهدلیل رویدادن تغییرهای آوایی ویا دگرگونیهای دیگر، درجه انگیختگی واژگان کاهش یافته است. در این پژوهش، بهصورتی عمیقتر و دقیقتر به این پدیده نگریستهایم و برای بررسی این فرضیه، با انتخاب چهار متن سفرنامه از زمان حال و استخراج 2800 واژه محتوایی از آنها، انگیختگی واژگان مرکب را در این متنها بررسی کردهایم؛ سپس این واژهها را با 2800 واژه استخراجشده از چهار متن در دویست سال پیش مقایسه کردیم تا با بررسیها و مقایسههای آماری دریابیم که از دویست سال گذشته تاکنون، واژگان مرکب زبان فارسی بهسمت انگیختگی رفتهاند یا ناانگیختگی. مقایسه نتایج حاصل از بررسی این دو دوره نشان میدهد که در شمار واژگان مرکب نیمهانگیخته در زبان فارسی، در زمان حال، افزایشی معنادار نسبت به دویست سال پیش صورت گرفته است؛ اما در شمار واژگان مرکب انگیخته، ناانگیخته و در مجموع واژگان مرکب، تغییری معنادار روی نداده است؛ بنابراین شاید بتوان گفت از دویست سال گذشته تاکنون، واژگان مرکب نیمهانگیخته در زبان فارسی، بیشتر بهسمت شفافیت پیش رفتهاند تا تیرگی.
در اين تحقيق، رويکرد معيار را که در چهارچوب ردهشناسي صرفي به دست داده شده است، در زبان فارسي، برخي گويشهاي آن و نيز برخي ديگر از زبانهايي که در سرزمين پهناور ايران، بدانها تکلم ميشود، بررسي کردهايم. در روي کرد معيار، بر خلاف بيشتر روي کردهاي صرفي ديگر که به پديدههاي زباني پربسامد ميپردازند، به پديدههاي کم بسامد نيز توجه ميشود و از منظر اين روي کرد، بسامد کم، دليل اهميت کم نيست؛ بنابراين، بيقاعدگيها يا موارد غيرمعمول که معمولا از سوي ديگر روي کردها کنار گذاشته ميشوند، در اين روي کرد، با توجه به معيارهايي ردهبندي ميشوند و از طريق اين ردهبنديها، صورتهاي ممکن در زبانها مشخص ميشوند. دو پديده مطرح در روي کرد معيار، عبارتاند از: همايندي و صورتهاي مکمل. گر چه اين دو پديده در صرف زبان فارسي، نادرند، مواردي استثنايي از آن را ميتوان يافت. بررسي برخي ديگر از گونهها و زبان هاي موجود در ايران نشان ميدهد که همايندي در صيغههاي فعل در زبانهاي کردي کرمان شاهي، کزيکي، کردي مهابادي، سيستاني، کرمانجي خراساني، کاخکي، خانيکي و فردوسي، پديدهاي غالب و رايج است و در گويشهاي لري و ترکمني هم به صورتي نه چندان متداول وجود دارد؛ اما در گويشهاي تايبادي، کاشمري، رقهاي، شويلاشتي، خوافي، دلبري، رامسري، اصفهاني و کليمي اصفهاني همايندي وجود ندارد. در اين بررسي، سلسله مرتبه صيغگان را به دست آورده و دريافتهايم که برخي معيارها براي تعيين نمونه معيار در صورتهاي مکمل، بر زبان فارسي منطبق است و صورت هاي مکمل نيز به ميزاني اندک در تمام زبانها و گونههاي بررسي شده ديده مي شوند.