کمدی الهی دانته و سیرالعباد الی المعاد سنایی دو الگوی سفر معنوی و روحانی به درونیترین لایههای نفس و عوالم پس از مرگ آدمی است. شناخت و معرفت فلسفی و دینی، قوه تخیل، مکاشفه عرفانی، توجه به واقعیت موجود و آنچه باید بعد از این تحقق یابد، در این دو اثر چنان با هم گره خوردهاند که اجازه داوری خردمندانه درباره حالت خواب یا بیداری، هوشیاری یا ناهوشیاری مولف را به مخاطب نمیدهد. آیا سنایی الهام بخش دانته در کمدی الهی است؟ چرا با وجودی که ارداویراف نامه، رساله الغفران معری از شرق و اودیسه هومر و بخشهایی از انجیل از غرب، متون الهام بخش دانته در شاهکار ادبیاش بوده است، ولی هم سوییهای سیرالعباد الی المعاد سنایی با کمدی الهی بیش از سایر متون است؟ البته جدا از اینکه سنایی بیشتر آفریدگار تحول سبکی و دانته آفریدگار تحول زبانی است و شاید شهرت و محبوبیت جهانی دانته در کمدی الهی به عنوان یک شاهکار ادبی مانع ارزیابی این اثر با سیرالعباد الی المعاد سنایی گردد که چندان برجسته نیست. این جستار با تحلیل کمدی الهی به عنوان اثری که واقعیت و خیال را درآمیخته است، ضمن مقایسه آن با کتابهای همسان خود درگذشته، بیشتر تاکید بر بیان عوامل درونی زمینهساز آن دارد و کوششی در حوزه ادبیات تطبیقی است.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
فرهنگ و تمدن ایران چون خورشیدی تابان پرتو خرد اهورایی خود را در طول هزارههای متمادی، از زمانی که دنیا اولین گامهای خود را در راه زندگی اجتماعی برمیداشت و هنوز در تاریکی جهل و بیقانونی دستوپا میزد، سخاوتمندانه بر سراسر جهان گسترانیده است. این کتاب دربردارنده اهمیت و ارزش زبان و ادب فارسی است و شامل این مطالب میباشد: ادب و ادبیات، آشنایی با فرهنگ و تمدن ایران، فلسفه ایران باستان و زرتشت، زبان فارسی، فردوسی و شاهنامه، علم و تمدن در ایران باستان، و نقش ایرانیان در بنیانگذاری تمدن بزرگ اسلامی.
پیشینه تاریخی پلورالیزم یا کثرتگرایی به زمان سوفسطائیان میرسد. درعصر حاضر جان هیک در حوزه مقایسه آیین مسیحیت با سایر ادیان نوعی پلورالیزم دینی را مطرح میکند. و پژوهشگران و صاحبنظران هر کدام به تفحص و تبیین این موضوع از زوایای متفاوتی پرداختهاند. حاصل کلام ایشان را البته با تفاوتهایی، در متون عرفانی نیز به نوعی میتوان مشاهده کرد. از جمله پرسشهای مهم در این راستا، این است که آیین اسلام با کدام نوع پلورالیزم سازگاری دارد؟ استدلالهای کثرتگرایان و انگیزه اصلی ایشان از پذیرفتن پلورالیزم دینی چیست؟ آیا تسامح وتساهل نوعی پلورالیزم رفتاری و اجتماعی است؟ نگارنده در این جستار به تحلیل این اندیشه در کتاب آسمانی قرآن و سرودههای مولانا مبادرت میورزد. زیرا مثنوی به لحاظ جامعیتی که نسبت به سایر متون عرفانی دارد؛ بهتر به شرح مبسوط و صحیح این موضوع ورفع سوء تعبیرها میپردازد. همچنین نقدی بر اندیشه بعضی صاحبنظران در این خصوص دارد.
حفظ هويت ملي سنگ بناي دست يابي به هويت انساني است، که براي تقويت خودباوري و اعتماد به نفس در مقابل بيگانگان کاملا ضروري به نظر ميرسد. ولي با فرض حذف هر نوع سلطه جويي و حرکت به سوي هويتيفراملي، هويتانساني برتري مييابد. حماسهسرايي فردوسي با ترويج آزادمنشي، نيک انديشي، انعطافپذيري هوشيارانه و دين باوري، زمينه تعامل انديشهها را در پرتو هويتفرهنگي فراهم ميکند. نگرش جهانيشدن هويت با ظهور اسلامي آغاز ميگردد و در قلمرو ادبيات با تاثير پذيرفتن زبان فارسي از انديشههاي عرفاني استمرار مييابد. مولوي در اوج قله ادبيات عرفاني احياگر هويت انساني است. سر تکويني زبان و ادبيات فارسي از مليگرايي فردوسي تا انسانگرايي يا فرامليگرايي مولوي فتح الباب دست يافتن به هويت جهاني است.